یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“
یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“

☁ اغـواگــر بــزرگ ☁


فرای ِ طاقت ِ ماست ؛

آنچه دیدنی‌‌ست ز ِ آسمان‌‌ْ،

مُشتی ستاره است چشمک‌‌زنان‌‌ْ،

و خورشیدشان فـِتــاده است گیسو افشان‌‌ْ،

بسی پریشان ‌‌ْ نـه درخشان‌‌ْ؛

بر بالین ِ گرم ِ اغواگری بزرگ‌‌ْ، خفته‌‌ْ پیکران‌‌ْ همه عریان‌‌ْ

که می‌‌کِشند به چشمانشان سـُـرمـِـه‌‌ای از شبستان‌‌ْ

و زینتی‌‌ْ کـَـز طلایه‌‌ی ِ نامبارکی بر لب‌‌ْ آویزان،

بسان ِ شهابی از پولکی‌‌های بـُـرّان‌‌ْ آویخته به سوزن آن ؛

وسوســه‌‌ی ِ سـَرد ِ التماس ِ دستانی را می‌‌طلبند چنگ‌‌زنان‌‌ْ،

در کنکاش ِ انکار ِ خیانتی، بر پیــه ِ چرب ِ پستان‌‌های ِ برآماسیده‌‌شان‌‌ْ شیـرافشان؛

با آوای ِ ترانه‌‌ای قبیح‌‌ْ، بر بند‌‌ْ بند ِ کویر ِ عریان ِ طبل‌شان‌‌ْ شیهه می‌‌کشند به زعم ِ عشق،

و نوید ِ شکفتن ِ میوه‌ی بوسه‌‌های بی‌‌قیـد و شرط‌‌ْ،

هزار و یکمین آفت ِ شب‌های ِ زفاف‌شان ؛

پس‌‌آنگاه‌‌ْ که بر قامت ِ گنـدیده‌‌ی ِ معصیت، سفید‌‌ْآب می‌‌کشند،

و مهیا می‌‌کنند تکــرار ِ نجست‌‌شان را برای تـن‌‌فروشــی ِ دیگــر..


اقــرا کن که اغواگرانی بزرگ، تو را شیفته‌‌ی خویش ساخته‌‌اند،

و تو یک زیباروی ِ وصف ناشدنی، در شعر من اینبــار هجـو می‌‌شوی..


لای ِ موهای ِ خیس‌‌ْ خورده‌‌ات، به دنبال هویت زنانه‌‌ات می‌‌گردند،

و دختر وجودت را که هربار زنده بگور می‌‌کنند..

پلک‌‌هایت را می‌‌شمارند، رفته‌‌ْ رفته‌‌ْ بسته و وابسته گردد..

بر لبخند ِ زیبایت‌‌ْ سبابه‌‌ی ِ ستبری می‌‌کشند‌‌ْ که برانگیخته شود امیالت ؛

و ذوب شود ، یخبندان ِ برون‌‌شان ، با آتش ِ درونت..


و تو را فریب می‌‌دهند که بی‌‌مقدمه عریان شوی !

کم‌‌ْ می‌‌آورد چشمان‌‌شان‌‌ْ، پردازش ِ حجم ِ بالای ِ شگفتی‌‌هایت را..

امـّـا به روی خود نمی‌‌آورند ؛

در وصف این اعاده‌‌ْ، دایـره‌‌ی ِ واژگان ِ محـدودم را زِ یـاد برده‌‌ام..


لباس‌‌هایت را آهسته، آهسته‌‌تر در می‌‌آوری‌‌ْ روبروی‌شان، بی‌‌شـرمانه

و شِمـُـرده، شِمـُـرده‌‌تــر می‌‌خـواننـد هجــای ِ برهنگی‌‌ات را،

بـا عطش ِ لب‌‌های ِ بزرگ‌شان بـر گونه‌‌های بی‌‌گناه تو ؛

هنگامی که تو هرهره می‌‌کنی..


لحظه‌‌ای من نیز غافل شدم، از تو‌‌ْ از خودم‌‌ْ !

خطوط ِ حروف ِ ندیده‌‌ی ِ عریانی‌‌ات را دیدم و هیچ از بـَر نمی‌‌شدم..

تو سخت‌‌ترین زبان دنیایی ؛

حیف ِ دستان ِ ظریفت‌‌ْ، لای پنجه‌‌های نامبارک‌شان در هم تنیده..

پاهای ِ تراشیده‌‌ات را لمس می‌‌کند‌‌ْ چشم‌‌ْ چرانی‌‌هاشان‌‌ْ،

و قـُفـل ِ نگاه ِ من‌‌ْ که هــرز می‌‌رود زین پس‌‌ْ..

دست نوازشی بر صورت خواب‌‌نمایت بکش،

و بیدار کن مردمک هوشیاری‌‌ات را از این کابوس شوم ؛

و در این بی‌‌وزنی ِ عریان، چه بگویم‌‌ْ که بلور ِ تنت را فروخته‌‌ای..


بــه یـــاد آر !

رسوایی‌ات را می‌گویم ،

از اتفاقی تکراری سخن می‌گویم..


اراده‌‌ای بازپسین، درون من شعله‌‌ور است..

[ اراده‌‌ی بازپسین خواهش است. ]

آی یقین یافته !

بدان که بازت‌‌ْ نمی‌‌نهم..

[ با من‌‌ْ تو نگنجی اندرون پوست  ♦  من خود کشم و تو خویشتن دوست]

گر به جرعه‌‌ای اندک، فرصتی ببخشاید‌‌ْ

از شراب لب‌‌هایش، سبو سبو در کشم

و بال‌‌ْ بال‌‌ْ پـَـر کشی‌‌ْ تا مرده جانت تطهیر شود،

به نـَفـَس ِ عیسـایی ِ من..

[ فیض روح القدس ار باز مدد فرماید  ♦  دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد ]

بدان که زنده می‌‌شوی به دَمی و آهی..

بدان‌‌ْ دوباره شروع می‌‌شوی ز ِ انتهایی ِ لایتناهی..


آری..

رازی که در پی کشف آن بوده‌ام‌‌ْ سخت‌‌تر از ادعای من است..

تن ِ تو‌‌ْ هندسه‌‌ی ِ تحلیلی ِ طاقت‌فرسای ِ آزمون ِ همخوابگی‌‌ست ؛

من به یک دیوان‌‌ْ شعرهای ِ رازآلود‌‌ْ بسنده کردم‌‌ْ که به فتح درآیم

حال بی‌‌شک، گر معجزه‌‌ای هم شود،

پادیان ِ شیراوژن‌‌ْ ، محتضرانه دشنامم خواهند داد..

یک سره تو را و تمام تو را، و نه از نگاهی ژرف‌‌ْ نگریستم،

و جای ِ هیچ واژه‌‌ای در حلِّ معمّای برهنگی‌‌ات‌‌ْ، نیستم..

تو نبـرده‌‌ای ، و او افسون چشم تو نشد..

اغـواگـر بـزرگ رفت‌‌ْ در پی غارت ِ چشمان ِ زیبای ِ دیگری..


_________.:. ‌‌سهیل‌‌ .:._________


نظرات 57 + ارسال نظر
سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 20:32 http://Titbit.BlogSky.Com

" زیبایی شناسی اغواگری "

اغواگر زن پرست نیست ، زیبا پرست است. او به دنبال زن نیست ، به دنبال زیبایی ست. او زیباپرست بدبختی ست که به دنبال زیبایی ست اما به زن می رسد و مجبور می شود جستجوی خود را از سر بگیرد ، دوباره و دوباره. این آن چیزی ست که به آن می گویند بی وفایی. اما اغواگر بی وفا نیست : اغواگر به زن بی وفاست تا بتواند به زیبایی وفادار باشد. او عاشق زن نیست ، شیدای زیبایی ست. هیچ زنی زیبای مطلق نیست ، و اغواگر سرگردان همین مطلق است. به همین خاطر اغواگر یک عاشق ناکام است ، نه یک منحرف یا لذت پرست.

اغواگر یک ماجراجوست. ماجراجو به دنبال ماجراست و نه زن. به دنبال خطراست و نه زن. به دنبال هیجان است و نه لذت. ماجراجو به دنبال مرگ است تا بتواند احساس زنده بودن کند. ماجراجو عاشق زن نیست ، عاشق تعلیق است و گریزان از تکرار و یکنواختی. مرده یکنواخت است و ماجراجو نمی خواهد مرده باشد. ماجراجو به دنبال مدرک برای بودن خود است. هر چه بیشتر دوستش بدارند ، احساس بودن بیشتری می کند. هر چه زنان بیشتری دوستش بدارند ، بودنش بیشتر می شود. از این زن سراغ آن زن می رود تا مدرک بیشتری جمع کند. اغواگر بی وفا نیست ، به دنبال مدرک بیشتر برای بودن خود است. برای اغواگر زن میل جنسی نیست ، زن ماجراست ، ماجرای یک مدرک. اغواگر ماجراجوست و برای ماجراجو وفاداری لغتی بیگانه است. ماجراجو فقط یک کلمه می شناسد : ماجرا.

برای ماجراجو فقط دو نوع چیز در دنیا وجود دارند : جالب و ملال آور ( برای او خیر و شرَ بی معناست ). به همین خاطر اغواگر ، به عنوان یک ماجراجو ، بی وفاست. وفاداری یعنی انتخاب یک زن از بین زن های دیگر. اما انتخاب یک زن از بین زن های دیگر یعنی صرف نظر کردن از زن های دیگر. وفاداری به یک زن یعنی بی وفایی به زن های دیگر. پس وفاداری یعنی تکرار یک شخص ، تکرار یک احساس و ماجراجو از تکرار بیزار است. او به دنبال تازگی ست ، به دنبال ماجرا.

تازگی یعنی تغییر ، شگفتی ، هیجان. اما تازگی بدون خطر کردن ، ماجرا نیست ( ماجراجویی که بدون خطر کردن ، به دنبال تازگی ست دیگر ماجراجو نیست ، توریست است :
توریست یک ماجراجوی ترسوست ). پس ماجراجو به دنبال خطر و مانع می رود و تبدیل می شود به فاتح و جنگاور. جنگاور به دنبال دشمن می گردد تا شکستش دهد ، به دنبال موانع می گردد تا از آن ها برگذرد. پیروزی آسان برایش پیروزی نیست ، ننگی ست نازدودنی. به همین خاطر اغواگر از زنی خوشش نمی آید که این زن او را دوست دارد ، به دنبال زنی ست که او را دوست ندارد ، زنی که در برابر او مقاومت می کند. هر چه موانع دستیابی به این زن بیشتر باشند ( نامزد داشته باشد و یا شوهر ) خواستنی تر می شود ، چون به معنای جنگ سخت تر و شدید تر و پیروزی بزرگتر است. به همین خاطر اغواگر اخلاق سرش نمی شود ، چشمش فقط موانع را می بیند. اغواگر به دنبال زن نیست ، اغواگر جنگاوری ست که به دنبال جنگ می گردد و بعد از پیروزی فوری می خواهد سراغ پیروزی بعدی و بزرگتر برود. برای اغواگر زن مهم نیست ، پیروزی مهم است.



در یک رابطۀ عاشقانه وفاداری بی معنی ست. عاشق خودبخود وفادار است ، چون کسی غیر از معشوق را نمی بیند ، نمی تواند غیر از معشوق کس دیگری را ببیند : عاشق محکوم به وفاداری ست. عشق یک احساس است و وفاداری یک تصمیم. آدم تصمیم می گیرد که وفادار باشد اما نمی تواند تصمیم بگیرد که عاشق بشود. به همین خاطر است که وفاداری در ازدواج است که معنا پیدا می کند. چون ازدواج یک تصمیم است نه یک احساس ( اغواگر در یک حالت دست به ازدواج می زند : وقتی ازدواج نشانۀ پیروزی نهایی او بر یک زن است. اما بعد از ازدواج این زن را رها می کند ). وفاداری در ازدواج یعنی شرافت اما در رابطۀ عاشقانه یعنی اهانت ( من دیگر تو را دوست ندارم اما این احساس خود را پنهان می کنم تا تو را نیازارم و همچنان همچون یک عاشق با تو رفتار می کنم : دیگر تو را دوست ندارم اما به تو ترحم می کنم و این یعنی اهانت نه وفاداری ).

پس در یک رابطۀ عاشقانه وفاداری وقتی آغاز می شود که عشق پایان یافته باشد : وفاداری در یک رابطۀ عاشقانه یعنی خیانت.

اما خیانت در اغواگری از جایی دیگر سربرمی آورد. برای اغواگر به عنوان ماجراجو ، زندگی یعنی هیجان و تعلیق ، تعلیق بین مرگ و زندگی ، بین پیروزی و شکست. اما این تعلیق ، تعلیق زمان هم هست. برای همین هم اغواگری یعنی خودجوشی ، یعنی فراموش کردن گذشته و آینده. اغواگر به عنوان ماجراجو در زمان حال زندگی می کند ، در لحظه. به همین خاطر هم هست که اغواگر بی وفاست. چون وفاداری یعنی تصمیم به تداوم یک شخص و یک احساس در آینده ، و برای اغواگر آینده بی معناست ، به همانگونه که گذشته. او فقط حال را می شناسد ، به همین خاطر هم او بی وفا نیست او اصلاً نمی تواند وفادار باشد. چون وفاداری یعنی تعهد و اغواگری یعنی تعلیق ( و به همین خاطر هم اغواگر نه پشیمان می شود و نه احساس گناه می کند : لحظه ، نه گذشته دارد و نه آینده و لحظه یعنی اغواگر ، پس اغواگر نه گذشته دارد و نه آینده. در نتیجه اغواگر حافظه ندارد و کسی که حافظه ندارد نمی تواند به خاطر بیاورد که چه کرده است ، پس نه پشیمان می شود و نه احساس گناه می کند ).



اغواگر چهره ای آشنا برای ماست : دون ژوان. او یکی از اسطوره های دنیای مدرن ( یعنی از نوزایی بدینسو ) است. او یک شورشی است ، کسی که علیه دین و اجتماع و اخلاق و محرمات طغیان می کند. او کسی است که خودش حد آزادی اش را تعیین می کند و اجازه نمی دهد کسی برایش تعیین تکلیف کند. او جسارت این را دارد که از آزادی نترسد و در سنت پناه نگیرد. تنها ارزش او تازگی ست و سعی می کند آن را در هر جا و به هر قیمتی به چنگ آورد ، حتی اگر به او بگویند بی وفا و هرزه و منحرف. او قربانی سرسختی اش در پایبندی به تنها ارزشی ست که می شناسد و برای او محترم است. تمدن مدرن هم بر پایۀ پیشرفت و نوگرایی و ضدیت ( یا حداقل تقابل ) با سنت استوار است و دون ژوان در چنین تمدنی ست که می تواند تبدیل به یک اسطوره و سیمایی جذاب شود ( در سده های میانه قدیس بود که اسطوره می شد و سیمایی جذاب داشت ).

دون ژوان جذاب است اما قهرمان نیست. او یک ماجراجوی بدبخت است که فقط در دنیای مدرن که دنیای آدم های میانمایه است می تواند به لقب قهرمان مفتخر شود ، دنیایی که قهرمان های آن ماجراجویان و فوتبالیست ها و ستارگان سینما و خوانندگان هستند ( آخرین قهرمان واقعی ، آخرین سلحشور ، دون کیشوت بود که در دنیایی که داشت از عشق و عدالت و شرافت تهی می شد و پول و رقابت و سودجویی جای آن ها را می گرفتند ، از این ارزش ها دفاع می کرد و به همین خاطر هم در چشم دیگران مضحک جلوه می کرد ، چون آدم نابه هنگامی بود. شاید به همین خاطر هم هست که هنوز هم بزرگترین تراژدی نویس شکسپیر است. چون برای تراژدی احتیاج به قهرمان یا ابرقهرمان داریم و در دنیای مدرن خبری از آنها نیست. نسل شان ورافتاده است و جایشان را بورژواها گرفته اند . به همین خاطر هم دیگر تراژدی بزرگی نداریم ). دون ژوان قهرمان نیست ، او یک ماجراجوی بدبخت است که ادای قهرمانان را درمی آورد ، ادای جنگاوران و فاتحان را. او به دنبال پیروزی ست ، از یک زن به زنی دیگر از یک قلب به قلبی دیگر ، تا حقارت خود را بپوشاند ، تا باورش بشود که هنوز هم هست. بله دون ژوان جذاب است ، در این شکّی نیست ، شاید برای اینکه در درون هر کدام از ما دون ژوانی آن گوشه کنارها دارد به ما چشمک می زند.

reyhan چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 20:37 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

ﺩﻟﻢ ﺫﺭﻩ ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ...
ﻓﻘﻂ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﺒﻴﻨﻢ ...
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷﻢ,
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺣﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟ !!

♦ نــــه !

reyhan چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:00 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

بــاز هـم سیگـار میکـشم!
آرام،پــراحسـاس و زیـاد
دلتنگــی هـایم را بـا همین بهمـن هــای کـوچـک دوست داشتنــی دود میکــنم!
و جــواب نئشــه مـن به سـوال مسـخره روی پـاکـت سـیگـار:
مــرگ یا زنــدگــی؟
قطعــا مــرگ…!
ـــ
آآررررع

mobina چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:08 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

سلام خوبی؟زیبا بود....اما درکش سخت!

♦ سلام ، خوب ؟ هستم ..

ممنونم از توجه ـت به من

mobina چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:10 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

به خودت می آیی ، یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ، نه دستی که شانه هایت را بگیرد ، نه صدایی که قشنگ تر از باد باشد … تنهایی یعنی همین …

به غیر از اشک تنهایی چیزی تو چشمام نیست جز این سکوت تنهایی کسی همدم درد هام نیست.



تنهایی شرف داره به خیلی از تنها نبودنها !

reyhan چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:40 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

این روزها.. \" بغض\" دارم!

\"گریه\" دارم!

تــــــــا دلت بخواهـــــــد...

\"آه\" دارم...!

ولی \"بازیگر\"خوبی شده ام...

\"میـــــ خنــــدمـــ\

reyhan چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:43 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

ازهیچکس انتظاری ندارم
فقط
اگر شد!
در این هجوم سرد تنهایی
در این طوفان تاریکی
در این
شب
که دارد ذره ذره در من رخنه می کند
برای این سرگردان کوچه های شهر
برای این دل
آرامش
آرزو کنید
دیگر از هیچکس انتظاری ندارم…

مرضیه چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 23:55 http://biitafavot.blogfa.com

سلام...
یه چیزی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچی نفهمیدم!!!!!!!!

خو چیکار کنم
من بچه ام
من کوچولوم

ببخشید

♦ سلام..

ظل عالی مستدام..

شادی چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 23:59 http://shadi-shadi.blogsky.com

به درخت نگاه کن...
قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند
ریشه هایش تاریکی را لمس کرده...
گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد...

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 00:02 http://shadi-shadi.blogsky.com

چه کرده ای " تو " با دلــــــــم ؟

که از تو پیش دیـگران گلایه هــــم که می کنم

شـــــعر حساب می شود ...

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 00:03 http://shadi-shadi.blogsky.com

چقدر غریب !
هیچکس انگار هوای هیچکس را نمیکند!
یخ کرده زمین از بی هوایی …

♦ شبی در چاه دلت، مویه کنان، دردهایم را فریاد خواهم کشید..

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 00:04 http://shadi-shadi.blogsky.com

صدایت نیست...
تصویرت هم همین طور؛
اما مهرت آنتن میدهد!
اندازه آسمان گل پسر!!

♦ آفتاب هر صبح، از کلام شما طلوع میکند..

سایه ی مهرتان مستدام..

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 00:05 http://shadi-shadi.blogsky.com

ذهنـــم فلـــــج میشود ...
وقتــــــی میخــوانمــت
و
تــــــو
نمیگویی ” جانــــــم ؟!

♦ لطفتان به این حقیر ، مایه ی آرامش و خوشحالی ست..

روزگار به کامتان باد ، هر روز بیشتر از دیروز..

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 00:06 http://shadi-shadi.blogsky.com

عشق مانند هوا
همه‌جا موجود است
تو نفس‌هایت را قدری جانانه بکش

مژگان پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 09:09 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

سلام پسر شهر باران

دست مریزاد

♦ سلام بانوی اردیبهشت..

بزرگواری فرمودید ، بنده نوازی کردید..

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 12:09 http://shadi-shadi.blogsky.com

اینجــآ کسـی نیست ...
من مانده اَم و
رد انگشتانتـــــــــــــ
بر پیکــرِ رویاهــام ...

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 12:09 http://shadi-shadi.blogsky.com

سیگار به ته می رسد
من به ته می رسم
این فقط تویی که بازهم به فکر آتش کشیدن منی
بی خبر از آنکه
پاکت سیگار من خالی شده است

شادی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 12:11 http://shadi-shadi.blogsky.com

باید اعتراف کنم که من نیزگاه گاه به آسمان خیره میشوم...
درچشم ستارگان...
نه به تمامیشان...
تنها به آن ها که شبیه ترند به چشمان تو... ...

دریــ...ــا پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 16:26 http://darya1300.blogfa.com/

سلام سخته ولی میشه حلش کرد

♦ سلام..

دریــ...ــا پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 16:27 http://darya1300.blogfa.com/

[گل] ای تمام عاشقان هرکجا!
ازشماسوال میکنم:
نام یک نفرغریبه را
درشمارنامهایتان اضافه میکنید؟

یک نفرکه تاکنون
ردپای خویش را
لحن مبهم صدای خویش را
شاعرسروده های خویش رانمیشناخت
گرچه بارهاوبارها
نام این هزارنام را
اززبان این وآن شنیده بود

یک نفرکه تاهمین دوروزپیش
منکرنیازگنگ سنگ بود
گریه ی گیاه رانمی سرود
آه رانمی سرود
شعرشانه های بی پناه را
حرمت نگاه بی گناه را
وسکوت یک سلام
درمیان راه رانمی سرود

نیمه های شب
نبض ماه رانمیگرفت
روزهای چارشنبه ساعت چهار
بارهاشماره های اشتباه رانمی گرفت

ای شما!
ای تمام نامهای هرکجا! زیرسایبان دستهای خویش
جای کوچکی به این غریب بی پناه میدهید؟

این دل نجیب را
این لجوج دیرباورعجیب را
درمیان خویش
راه می دهید [گل]

دریــ...ــا پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 16:27 http://darya1300.blogfa.com/

هیــس !
کــــمی آرامــــتـــر تنـــــها شــــو
بی صـــــدا تــــر بـــشــــکــــن
آهــــســــتــــه تـــر سراغـــــش را بگـــــیـــــر
مـــمــــکــن است بــــیـــدار شــــود
وجــــــــدان نــــــداشتــــــه اش!!

زهرا پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 18:17 http://www.manoomarg1375.blogfa.com

چ موزیک خوشملی دالی بخدا
ب منم سر بزن

.. میسی..

چش خانومی..

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 18:59 http://bekhater2.blogfa.com

گاهی باید کم باشی تا کم بودنت احساس بشه..

نه این که اصلا نباشی تا نبودنت عادت شه

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 18:59 http://bekhater2.blogfa.com

بعضـــی ها رهگذرند...


از همــان اول...


می آیـــند که بروند...


می آینـــد که نمانـــند...


یادت باشـــد هیچ وقت دل نبنـــدی به بودنشــان...


چون وقتـــی بروند تو می مانـــی


و


دلـــی که دیگـــر تا ابد دل نمی شـــود برایت...

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 19:00 http://bekhater2.blogfa.com

هر کی که بهت گفت دوست دارم ،
باور نکن ،
خیلی ها میگن بارون رو دوست داریم
ولی با چتر میرن زیرش...!!!

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 19:01 http://bekhater2.blogfa.com

ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ!
ﺍﻣّﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ،
ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﻫﻤﻨﻔﺴﯽ ﻫﺴﺖ ؟!

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 19:03 http://bekhater2.blogfa.com

سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم کــ ــه دیــدم


مترسکـــــ بـه کــلاغ میــ ــگویــد:


هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن فقـــط تنهــام نــذار

لایکــــــ

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 19:03 http://bekhater2.blogfa.com

خدایا شبیه بادکنکی شده ام...



از بغض هایی که به اجبار فرو داده ام..



التماست میکنم..



فقط یک سوزن...



تکه شدنم با خودم...!!

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 19:23 http://bekhater2.blogfa.com

دلتنگم برای روزهایی که میتوانستند بهترین روزهای زندگیم باشند ولی بیهوده گذشتند...

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 19:24 http://bekhater2.blogfa.com

وقتی یه ادم میگه:هیچکس منو دوست نداره منظورش از هیچکس یک نفر بیشتر نیست همون یک نفری که برای اون همه کسه

بخاطر تو پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 19:24 http://bekhater2.blogfa.com

مث همیشه..وبت..خودت..مطالبت..همه همه لایک...

♦ ناز رُخ ندیده ات رو سپاس مـَـــرد..

mobina جمعه 12 مهر 1392 ساعت 12:24 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

به قول سهراب:
کاش دانه های دلم همچو اناری پیدا بود...
تا میدی هر دانه; هزار دانه تو را دوست میدارد..
هرجا باشی جایت سبز; لبانت پر خنده باد
و مرا همین بس که دوستت دارم
مثل دیروز...
مثل امروز...
تا ته فردا...!

مرضیه جمعه 12 مهر 1392 ساعت 13:41 http://biitafavot.blogfa.com

سلام...
چطوری؟؟
خوفی؟؟؟
وقتی گفتی عشق مجازی تا دوساعت داشتم میخندیدم
دمت گرم موجب خنده ی ما شدی

سلام..
کمی بهترم، خب آره خوبم ..

خوشحالم که خوشتون اومد +

• نقل قول از سهیل:

♦ عشق مجازی ♦

کجای این صفر و یک های تو را

در آغوش گیرم

ای عشق مجازی من !!!!!

مرضیه جمعه 12 مهر 1392 ساعت 14:28 http://biitafavot.blogfa.com

خوبم
ما بیشتر

قربون شما..

سهیل جمعه 12 مهر 1392 ساعت 14:45 http://Titbit.BlogSky.Com

♦ وقتی مامانم لوسم میکنه :

| سهیل ای‌کودکِ دردانه‌ی من ♦ چراغِ تابناکِ خانه‌ی من |

اون وقت من این شکلی‌ام:

♦ تقدیم به مامانم : هزاران و یه از تــه ــم..

سهیل:

مرضیه جمعه 12 مهر 1392 ساعت 14:51 http://biitafavot.blogfa.com

مرضیه:

سهیل:

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 17:32 http://AzadeeMan.blogfa.com

بغض هایم را به آسمان سپردم
خدا به خیر کند باران امشب را......

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 17:33 http://AzadeeMan.blogfa.com

دوباره شب...
دوباره تنهایی..
دوباره خودکاری که...
با همه ی ابر های عالم..پر نمی شود...
دوباره شب...
دوباره یاد تو ...
دوباره خاطرات تو...
این دل تنگ را... بیدار نگاه داشته است...
دوباره شب...
دوباره تنهایی...
دوباره سکوت...
دوباره من...
و یک دنیا بدون تو...
+همیشه حزف از رفتن هاست...کاش کسی با امدنش غافلگیرمان کند

♦ کـــــاش..

شادی جمعه 12 مهر 1392 ساعت 17:57 http://shadi-shadi.blogsky.com

فقط غروب جمعه نیست که دل گیر است کافی است دلت گیر باشد

♦ این حرفُ نزن..

شادی جمعه 12 مهر 1392 ساعت 17:58 http://shadi-shadi.blogsky.com

نوشت سلام نَفَــــــــــس
کسیــــــــــ که چند لحظه پیش به من شبــــــــــ بخــــــــــیر گفت !!!!
هه ... چه اشتباهی .


♦ چه هنگام این دور و تسلسل تمام خواهد شد ؟!!

شادی جمعه 12 مهر 1392 ساعت 18:07 http://shadi-shadi.blogsky.com

بیقــراری هــایــم

پـاییـــز میخــواهــد و چشــم هـای عاشقـتــــ را

نگــاهــت را از مــن نگیـــر

ایـن پاییـــز را عاشقـــم بـاش لطفــــاً !

بسیـــــــــار زیبـــــــا و دلنشیــــن..

ممنونم شادی خانوم..

شادی جمعه 12 مهر 1392 ساعت 18:09 http://shadi-shadi.blogsky.com

وقتی "مجـــــ♥ــــــازی" دل بستی...!

مجـــــ♥ــــــازی وابسته شدی و "مجــــ♥ـــــــازی" عاشق شدی

منتظر روزی باش که ...

"واقعـــــــ♥ــــــی" دل بکنی "واقعــــ♥ـــــی" بُـغض کنی...!

و "واقعـــــ♥ــــی" تنها بمونی...!

mobina جمعه 12 مهر 1392 ساعت 19:31 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

لیلی قصه اش را دوباره خواند . برای هزارمین بار.... ومثل هربار لیلی قصه باز هم مرد

لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود

خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد !!

لیلی! قصه ات را عوض کن...

لیلی اما میترسید . لیلی به مردن عادت داشت .

تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود..

خدا گفت : لیلی عشق میورزد تا نمیرد . دنیا لیلی زنده میخواهد

لیلی آه نیست . لیلی اشک نیست . لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست ..

لیلی ! زندگی کن...

اگر لیلی بمیرد ، دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد ؟

چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟...

چه کسی طعام نور در سفره های خوشبختی بچیند؟

چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد؟ ؟..

چه کسی پیراهن عشق را بدوزد ؟ ؟ ...

لیلی قصه ات را دوباره بنویس ..

لیلی به قصه اش بازگشت....

این بار اما نه به قصد مردن .

که به قصد زندگی .

و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام .......


♦ ســـپـــــــــاس فــــــــراوان از مبیـنـــــــــا خـــانـــــــــــوم ♦

شادی جمعه 12 مهر 1392 ساعت 20:45 http://shadi-shadi.blogsky.com

به همین سادگی

دنیا

دو دست مشت شده اش را جلو می آورد

بازی کن ....

انتخاب می کنم

پوچ

زندگی را باختم

تنها جمعه 12 مهر 1392 ساعت 21:52 http://AzadeeMan.blogfa.com

راه آسمان را بسته ام
امشب هیچ ستاره ای دلربایی نمی کند
خدایان باخاتونهایشان
در خواب فرورفته اند
عشق بازی ممنوع!
هوایم فقیر است
نفس هایم تند تند میزند!
خودرا رها میکنم
بغض هایم در خودمی شکند
تمام کائنات را صدا می زنم
تورامیخواهم..

♦ ممنونم از حضور گرمتون..

3Dghe سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 09:20 http://3dghe.blogsky.com

بعـد از سالها دختـر کبریت فروش را دیدم بزرگ و

زیبا شده بود ،

به او گفتم کبریت هایت کو میخواهم این سرزمین

را به آتش بکشم ؟

خنده ی تلخی زد و گفت : کبریت هایم را نخریدند ،

سالهاست که خودم را میفروشم…

تنها سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 17:34 http://AzadeeMan.blogfa.com

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

بخاطر تو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 18:46 http://bekhater2.blogfa.com

سکوت کن ، حرفی از عشق نزن!
تو که خودت میدانی من چقدر دوستت دارم ، پس با حرفهایت کنایه نزن!
تو که ادعا میکنی عاشقی ، پس چرا در لب پرتگاه تنهایی دستهای مرا نمیگیری؟
تو ادعا میکنی بدون من میمیری ، پس چرا اینک که با منی در جستجوی
دوای درد من نیستی؟
چرا من تو را دارم ولی تنهایم ؟ چرا از عشق مینویسم ولی به آن نمیرسم!
سکوت کن حرفی از عشق نزن!
دیگر حس این را ندارم که عشق را به تو ابراز کنم ، در اوج تنهایی به یادت باشم
ولی در خاطر تو فراموش شده باشم!
به عشق نیازی ندارم ، من مهر و محبت تو را میخواهم ،
در لا به لای کتاب های عاشقانه به دنبال کلمات زیبا نگرد،
که من وجود تو را میخواهم!سکوت کن ، حرفی از با هم بودن نزن!
دردت را بگو ، من که بهانه ای ندارم ، مدتهاست تو را دارم ولی به درد تنهایی دچارم،
یار وفاداری ندارم!
دیگر از وفاداری نگو که وفا نیز خود ، بی وفا شد!
سکوت کن که سکوت تو آرامش من در این لحظه هاست،
برو که رفتنت تنها آرزوی من از خداست!

بخاطر تو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 18:46 http://bekhater2.blogfa.com

من از نیم نگاه سوزاننده ی تو زیر برق آفتاب، از تمامی‌گرمیت در سردی زمستان، سرخ خواهم شد. لحظه ی جدایی را نمی‌شناسم، خداحافظی را معنا نخواهم کرد، سیب سرخی به تو خواهم داد و دانه ی اناری. دانه ی انارم به تو جان خواهد داد و سیب سرخم به تو محبت. سیب سرخ، سرخ خواهد ماند و من سرخ خواهم شد

بخاطر تو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 18:47 http://bekhater2.blogfa.com

نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است

تو می‌مانی
در آواز پرستوهای آزاد و رها
آن سوی هر دیوار

تو می‌خوانی
بهاران با ترنم‌های هر باران

بخاطر تو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 18:48 http://bekhater2.blogfa.com

سلام داداشم..اوراقتیم غیر قابل تعمیر...هرکی ی طرز فکری داره..درسته فیلترینگ بیشتر رو مسائل سی یا سی هس...زمین خوردتم مرد...ما هم ی مطلب ناچیز میزاریم شما دوستان بزرگوار بهمون سر میزنید...

♦ سلام.. خجالتمون نده بزرگوار..

ما اسیرتیم.. این یه اعترافه..

بخاطر تو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 18:48 http://bekhater2.blogfa.com

هیچ قــــطـآری از این اتــــآق نمی گــــذرد
من اینجــــآ نشـــسته امــ
و بــآ همین سیـــــ ـگآر
قــــطآر می آفـــــــرینمــ
نمی شنـــــوی …!؟
سـَرم دارد سوتـــــــــ ــ ـ می کشــــد …!!!

بخاطر تو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 19:04 http://bekhater2.blogfa.com

دادا اینقدر بزرگی ک زبان ناتوان از بیان بزرگیته...مرد....
این ی حقیقته...

♦ ممنونم مَرد..



زنده باشی

اشکان سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 20:51 http://ashkanmad.blogfa.com/

لینکت کردم


متقابلاً..

reyhan چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:34 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

یه دوشِ آبِ گــــرم ...
یه لباسِ راحـــــت ...
یه چـــای تازه دم ...
یه موسیـــقی ملایــــم ...
به درک که خیـــلی از مشــــکلات حل نمیشه ..!



آفرین..

بخاطر تو دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت 22:24 http://bekhater2.blogfa.com

امشب تمام حوصله ام را
در یک کلام کوچک
از تو
خلاصه کردم
ای کاش می شد
یک بار بگویم ” دوستت دارم ”
ای کاش فقط
تنها همین یک بار
تکرار می شد!

reyhan چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت 12:53 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

امشـــــب ...
به تـــــو نیاز دارم
بغــــــض هــــایــــم ...
در راه انــــد
سینــــــه ام را !
گلویــــــم را !
هــــــدف قرار داده انـــــد
امشــــــب ...
بــــــه تـــــو نیــــــاز دارم
شانــــــه هایت را ....
به کـــــــسی قول نـــــده
در کنـــــــارم باش !
بـــــرای چنــــــد ساعــــــت !
اشک هایـــــــــم ...
شانـــــــه هایت را ...
بـــــه کــــــسی قــــــول نده
در کنارم بـــــــاش
بــــــرای چنــــــد ســـــاعت !
اشـــــک هایـــــم ...
شــــــانه هایـــــت را ...
در انتظـــــــار انــــــد ...
اهستــــــه نــــــیا!
گـــــــام هایــــــت را ...!
تنــــــد تر بــــــردار
نمـــــی خواهم
دیــــــرتـــــر از بغـــــض هــــایــــم برســـــی !
تـــــــو کـــــه نبــــــاشــــی ...
از پــــــا در مـــــی اورند مـــــرا ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد