یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“
یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“

▢ دست من نیست ! ▢


دست ِ من‌‌ْ نیست ْ

اگر نیست‌‌ْ مرا تاب‌و‌توانی‌‌ْ

که بُرون آرَم‌‌ْ :

هر چه پروانه‌‌ْ در این دام‌‌ْ

اسیر است‌‌ْ ...

وَ فرود آرَم‌‌ْ :

هر چه بیگانه‌‌ْ بر این بام‌‌ْ

امیر است‌‌ْ ...


دست ِ من‌‌ْ نیست ْ

اگر نیست‌‌ْ مرا شاد‌‌ْ کلامی‌‌ْ ...

که دریغا ... تو ببخش‌‌ْ !

وَ به تعبیـر ِ عوام‌‌ْ :

” واژه‌ها ‌‌ْ غمگین‌اند ‌‌ْ ! “

چه کشیده‌ست‌‌ْ

کلام‌ام‌‌ْ را در بند وُ حصار ‌‌ْ

و زبان‌ام را ‌‌ْ در زیر ِ فشار ‌‌ْ

و سکوت‌ام‌‌ْ را  ؟... ؛


افسوس‌‌ْ هر آن‌چیز ‌‌ْ

نشاید گفتن ‌‌ْ

که نباید گفتن ‌‌ْ !!...

گر برآماسیده‌ست‌‌ْ

لب‌خندی‌‌ْ ژرف‌‌ْ

نه شیرین ‌‌ْ

تلخ ‌‌ْ

بر صورتک‌ام !...

که دریغا ... تو ببخش‌‌ْ !


⊹  ⊹  ⊹

دست ِ من نیست ْ

اگر نیست‌‌ْ دستی‌‌ْ

تا بگیرم ‌‌ْ در نجات ِ خویش‌‌ْ

از آماج ِ امواج ِ خروشان ِ

هزاران‌‌ْ بختک ِ آوار‌‌ْ بَر کابوس‌هایم ‌‌ْ ؛

کِه برخیزانــَدَم ‌‌ْ

تا أبد ‌‌ْ از رخت ِ رنجور ِ خراب ِ خواب ِ طوفانی‌‌ْ ...


دست ِ من نیست ‌‌ْ

اگر بُبریده‌اند ‌‌ْ

داس‌های ِ تیز ِ این خانه‌‌ْ ،

به ناگه‌‌ْ

دسته‌های ِ خویش را ‌‌ْ ؛


به گمان‌ات ‌‌ْ

ز ِ همین‌رو ست‌‌ْ

که پیچیده‌‌ست‌‌ْ عطر ِ خون‌‌ْ

سراسر‌‌ْ دشت‌هامان را ‌‌ْ ؛


چرا :

چون باز‌‌ْ گل‌های ِ جوان ِ شادکامی‌ها ‌‌ْ

هَرَس‌‌ْ گردید رؤیاشان ‌‌ْ

کِه بوی ِ غـم ‌‌ْ

به خاطرهای‌مان ‌‌ْ پیچیده‌‌ْ تنگاتنگ‌‌ْ ؛

سهم ِ من‌‌ْ :

در این دنیای ِ دهشتناک ِ رنگارنگ‌‌ْ

تنها ‌‌ْ عطر ِ جان‌سوز ِ تن ِ او‌‌ْ بوده ‌‌ْ

زیر ِ سنگ‌‌ْ !!


نمی‌باید فراموش‌ام‌‌ْ شود

آن‌‌ْ لحظه‌های ِ ننگ !...

آن‌‌ْ باران ِ خون‌آلود ِ بی‌آهنگ !...


نمی‌باید فراموش‌ات‌‌ْ شود

آن خُدعه وُ نیرنگ‌‌ْ !!...


⊹  ⊹  ⊹

تکلیف‌‌ْ چیست‌‌ْ ؛

فریادهامان‌‌ْ

در گوش ِ سکوت‌‌ْ تپانیده ‌‌ْ ،

وَ پیچیده‌‌ْ

در پیله‌ی ِ سخت ِ بی‌تفاوتی‌هاشان‌‌ْ

به مُشتی‌‌ْ دروغ وُ دَونگ‌‌ْ

تعبیر می‌شوند !...


با چشم‌های ِ گریان‌ات‌‌ْ چه کنم ؟...

مادمی‌‌ْ

که غرق ِ باران ِ عشق‌‌ْ شده‌اند‌‌ْ

وَ آسمان ِ دلت ‌‌ْ پـُر غبـار ِ غُصـّه‌ها ‌‌ْ،

دلتنگ ِ مرگ ِ شب‌های ِ همراهی‌ست ‌‌ْ ...


دست ِ من‌‌ْ نیست‌‌ْ

که تو‌‌ْ

دست ِ من‌‌ْ نیستی‌‌ْ ...

وَ یا حتی‌‌ْ

دستی نیست‌‌ْ

در دست ِ تو‌‌ْ آن دَم ‌‌ْ

تا ‌‌ْ هزاران راه ‌‌ْ بگشاید ‌‌ْ

به سوی‌ات ‌‌ْ باز ‌‌ْ ...


یا شاید ‌‌ْ

در پُشت ِ نگاه ِ خصم ِ خود با عشق ِ من ‌‌ْ

یک صدا سَر داده ‌‌ْ

شیون ‌‌ْ مرگ‌‌ْ !...

وَ از جادوی ِ لبخند ِ جنون‌آمیز ِ انسان‌ها ‌‌ْ

حذرها کرده باشد‌‌ْ درد ‌‌ْ !!...


کاشکی می‌شد‌‌ْ

بپُرسم:

این دل ِ افسرده وُ تنها ‌‌ْ

به کِی باید

که تاب‌‌ْ آرَد‌‌ْ

شُکوه ِ جشن ِ میلاد ِ حضورت‌‌ْ را ؛

زمان ِ مرگ ِ تاریکی‌‌ْ ...


وَ ز‌‌ْ هجوم ِ سرد ِ شب‌های ِ مِه‌آلود ِ جدایی‌ها ‌‌ْ

نشاید شِکوِه گویم‌‌ْ ؛


اگر دست‌ام‌‌ْ

نمی‌باید بگیرد ‌‌ْ دست ِ سردت‌‌ْ را ،

بدان ‌‌ْ :

چشم انتظار ِ صبح ِ فرداهاست ‌‌ْ

تا آغوش ِ سردت ‌‌ْ را بپوشاند ‌‌ْ ،

ز ِ تنهایی ‌‌ْ ...


گر چه آغوش ِ تن ِ تو ‌‌ْ

آرزویی‌‌ْ سخت‌‌ْ رؤیایی‌ست‌‌ْ !...


⊹  ⊹  ⊹   ♣   ⊹  ⊹  ⊹

☼ پی‌نوشت:

چشم‌های ِ تو را در خیال ِ خود‌‌ْ خواهم بوسید‌‌ْ

و بر صورت ِ زیبای‌ات‌‌ْ ، آرام‌‌ْ دست‌‌ْ خواهم کشید.

حریر ِ موهایت‌‌ْ را دانه‌دانه ‌‌ْ خواهم بافت‌‌ْ ،

و دوباره کلاف‌هاش‌‌ْ از هم باز‌‌ْ خواهم گشود ؛

نفس‌هایت‌‌ْ را خواهم شمـُرد‌‌ْ ،

تا شکوفه‌ی ِ لبخند‌‌ْ بر لبانت جوانه زند‌‌ْ ؛

وَ تا چشم‌هایت‌‌ْ بسته شوند‌‌ْ با شمارشِ من‌‌ْ ،

کنارت خواهم ماند ...؛

• وعده‌ی ِ ما :

شامگاه ِ آرام ِ خواب‌های ِ سپیدت‌‌ْ ؛

تو‌‌ْ با بلوزدامن ِ صورتی ِ زیبای‌ات بیـا ‌‌ْ

من‌‌ْ با لباس ِ سپید ِ دوست‌داشتنی‌ام‌‌ْ ...

” تا تحقق ِ رؤیاهایت‌‌ْ با تو خطر‌‌ْ باید کرد ‌‌ْ !

تا صبح ِ همیشه ‌‌ْ ، با تو سفر‌‌ْ باید کرد‌‌ْ “ ؛

• اکنون ‌‌ْ:

کجایی بانوی ِ خیال‌های ِ خام ِ من ؟...

...تا نوازش‌ات‌‌ْ کنم ...مؤمنانه.


▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄  سُهیل‌‌ْ  ▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄

نظرات 21 + ارسال نظر
سُهیل هدایت دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 10:48 http://TitBit.BlogSky.com

• • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • •

▢ تکلیف چیست ؟! ▢

دست من نیست
اگر
تاب‌و‌توانی‌‌ْ
در بازوانم نمانده
تا
تکرار نشوند
از پس ِ هم‌‌ْ پیاپی،
آمد و شدهای ِ چندشنبه‌های ِ رنج‌آور
وَ تکراری ‌‌ْ.

دست من نیست
اگر دست ِ گرمی را
نمی‌گیرم‌‌ْ برای ِ نجات ِ خویش‌‌ْ
چنان که
میان ِ اقیانوس ِ امواج ِ خروشان ِ کابوس‌هایم ‌‌ْ
تا أبد غرق‌ام.

دست من نیست
اگر داس‌های ِ این خانه‌‌ْ
همه دسته‌ی ِ خود را می‌برند ‌‌ْ
وقتی گل‌هایش‌‌ْ
هرس شدند
تا همه وقت
بوی ِ غـم ‌‌ْ
به یادگار نهنـد ‌‌ْ
و عطر ِ تن ِ تو فراموش گردد.

دست من نیست
که فردای ِ رؤیاهایم‌‌ْ
مُشتی دروغ ِ رنگارنگ می‌شوند
بی‌فریاد،
در سکوت‌‌ْ فرو رفته
در پیله‌ی ِ سخت ِ بی‌تفاوتی‌های ِ سردش ‌‌ْ.

تکلیف چیست
که چشم‌های ِ گریان‌ات‌‌ْ
غرق ِ باران ِ عشق‌‌ْ باشند
آنگاه که
آسمان ِ دلت ‌‌ْ پـُر غبـار ِ غصـّه‌ها ‌‌ْ،
دلتنگ ِ شب‌های ِ تنهایی‌ست ‌‌ْ.

دست من نیست که تو دست من نیستی‌‌ْ
یا که دستی نیست در دست تو
وقتی هزار چشم‌‌ْ
از پس ِ پُشت ِ مردمکان ِ خویش‌‌ْ،
یک صدا ‌‌ْ
”دعای ِ جدایی“ سر دادند ؛
دیگر دست من نیست ‌‌ْ...

" سُهیل هدایت "

• • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • •

مادر دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 12:05 http:// dokhtaranepaeiz.blogfa.com

زبانم از همه زیبایی و شیوایی و شجاعت در واژه ها و شعر نابتان به بند آمده
با جرات میگم یکی از بهترین شعرهایی که تا به حال خوندم بود
بهتون تبریک میگم.عالی بود

• جــــــــــــــــــان به جان آفرین تسلیم میکردم !

اگر " این لحظه های "اندک" اما ناب

در این "تار پیچیده به دور "خویش"

هر از گاهی

نمی بودش ...

جــــــــــــــــــان به جان آفرین تسلیم میکردم !

اگر !! •

••• درود بر "مادر" ؛ ممنونم بانوی پاییزی •••

ماری دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 12:17 http://delltangihayemari.blogfa.com/

خیلی زیبابود!
آورین!

ممنونم ... سلام "ماری خانومی" ؛ آجی ـه خوبم.

میسی

ماری دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 12:22 http://delltangihayemari.blogfa.com/

دیـگـران مـیـپـرسـنـد:

بـــیـــداری؟

آری بـی"دار"م...

چرا که اگر "دار"ی داشـتــم

یا قالی زندگیم را خود میبافتم...

یا زنــدگــیــم را به "دار" می آویـخـتـم

و خلاص

پــس بــی"دار"بــی "دار"م






ماری دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 14:11 http://delltangihayemari.blogfa.com/

سلام.
با2پست جدیدآپم!
منتظرم!
[گل][گل]

• الهی الهی ... ؛ چشم ناناسی خانومیِ خوبم (آجی ـه خوب خودم) ...سلام سلام ... اووووممممدددددممممم

الی دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 17:02

سهیل جون خیلی خوب بود... یعنی بی نظیر بود....
پی نوشتش هم خیلی خیلی دوست داشتم
عاااااااااااااااااااااالی. مثل همیشه

• سلام إلی خانومی ـه خوب و مهربون ـه من ......

سپاس فراوان از حُسن نظرت ؛ از حضور گَرم و مهربونت ......

میسی میسی


راستی: (؟)
اون ، متن زیبایی که گذاشتی،
فوق العاده بود ...... خیلی خوشم اومد.

• شمام ایول داری به مولا ... ... ای جان ، ای جان

• آخیییش ... ......

شــــــــــــــــــــینیلی سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 02:42 http://shinili.ir

سلام عزیزم . دوسته خوبم چطوره ؟! ایشالا که همیشه بدنت سالم و هر چی که به صلاحت هست خدا برات پیش بیاره . مطلب اینقدر زیباست که آدم کم میاره . به روز کردم خواستی قدم رنجه بفرما به کلبه درویشی این حقیر

سلام ... ببخشید دیر شد "جواب دادنم"

ممنونم از انسان خوبی مثل تو ؛ سلامت و موفق باشی الهی

تشکر از حُسن نظرت "داداش عزیزم" .......

درود سهیل عزیز
ممنون از آمدنتان
دل نوشته های دردآلودتان را خواندم همدرد و هم قلم گرامی
و لی به جهت قطعی این تر نت فعلن نمیتونم زیادی حرف زنم بعدن میام عزیزم با تو حرفایی دارم
درود احسنت بر قلم رسا و دل دردمندتان عزیز

در این حجم قرین
نه در کجایی
نا در کجایی
بی در زمانی !!!!
.
.
.

• سپــــــــــــــاس از حضور بزرگ مَردی "اینچُنین فروتن و مهربان".
__________________________________________________________

|| «دلیر باش در به‌کار گرفتن فهم خویش؛ این است شعار روشن‌نگری» ||


• سلام بر اُستاد فرهیخته و شاعر و اندیشمند معاصر ، "عالیجنـــاب جعفرزاده" ؛

• افتخاری‌ست :
خواندن و آموختن از دُر نوشته‌های‌تان، اُستاد ؛

• بی‌اندازه خُرسندم ،
از آشنایی با انسان بزرگی که،
نگرش همسویی در بیانات‌شان، متجلی‌ست ؛

• ـ هم به قدر فهم خویش (مانند یک همکیش!)ـ
از دریای "بینش والای‌تان"
بهره‌مند گشتن
افتخاری‌ست به‌جـِد ...

• "طرفدار آثار بی‌بدیل‌تان در جهان مجازی" وَ دوستدار حقیقی‌تان ؛
...سُهیل هدایت. ـ دور اُفتاده‌ای از دیر باز فرو اُفتاده! ـ

ماری سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 11:56 http://delltangihayemari.blogfa.com/

سلام داداشی!
قالبوکه گفتی سفیدباشه کار دادافرامرزه که واسم ساخته الآنم سیستم نداره که بهش بگم سفیدش کنه.مرسی از نظرت.
لوگوهم کار اونه خودم خیلی دوسش دارم.


آره عضو شدم.خالم عضوشده بود به منم گفت.
ولی خیلی وقته سرنزدم.
رمزاش دست خالمه اگه جدیدا فعالیت داشته خالم بوده نه من.کلاحوصلشوندارم.
توهم عضوی؟؟

• سلام آجی خانومی!

مرسی از توضیحاتت ... عضور اونجا نیستم. "کی حوصله داره ....

• مرسی کمی حال و هوام "به اندازه یک لحظه مکث" عوض شد!!..

شادی سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 12:56 http://shadi-shadi.blogsky.com

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاریست که دیگران می گویند:
تو نمی توانی....!

....

مریم سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 16:51 http://mmaryam.loxblog.com/

سلام بر آقا سهیل

مثل همیشه شاهکار بود...

عاشق قسمت پی نوشتش شدم، چند بار خوندمش...

وعده‌ی ِ ما :

شامگاه ِ آرام ِ خواب‌های ِ سپیدت‌‌ْ ؛

اسم شعر پر از حرف و عالی هست: "دست من نیست"

در ضمن تصویر هم فوق العاده زیبا و هنری بود...

• درود بانوی بزرگوار..

سپاس از همراهی همیشگی ات .

• ممنونم از برگزیدن ، بخشی از "نوشته" ...

و تشکر از توجه و دقتتون به "عنوان و عکس" ...

• سلامت و موفق و شاد باشید

سارا سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 19:34 http://WWW.SARA-GOLI.BLOGSKY.COM

سلام
زیبا بود
مثل همیشه
هنوزم نگران....

سلام ...

ممنونم از حُسن نظرت "سارا خانومی" ......

نگران نباش

samane سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 19:57 http://samane1373.blogsky.com/

این روزا با دردام رفیــق فاب شــُدم

شــب لحافــ ِ تنهایــیم پـُر میشه از دردَم …

دوره کمــَرَم حلقــه میکنه دستاشـو …

در آغوش میکشــه این جسم ِ بی جونـــ ُ

نتــَرس !

خوشبختــَم باهــاش …

.... سلام .... مرسی از حضورتون بانو..


*********************************************

سپاسگزارم درخت گلابی
که به شکل دلم در آمدی ،
چه تنها بودم !

• از: شمس لنگرودی

○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○

گر وا نمی کنی گره ای خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست

• از : صائب تبریزی

سُهیل هدایت چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 00:02 http://TitBit.BlogSky.com

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

در شب سرد زمستانی
کوره‌ی خورشید هم، چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد.

و به مانند چراغ من
نه می‌افروزد چراغی هیچ،
نه فرو بسته به یخ ماهی که از بالا می‌افروزد.

من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود،
باد می‌پیچید با کاج،
در میان کومه‌ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده‌ی باریک.

و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزه‌ی لب:
" که می‌افروزد؟ که می‌سوزد؟ چه‌کسی این قصه را در دل می‌اندوزد؟ "

در شب سرد زمستانی
کوره‌ی خورشید هم، چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد.

• از: نیما یوشیج

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

☼ پ.ن:

رفتی ؛
درست زمانی که ،
دوست داشتنت را اعتراف کردم ؛
و هنوز مانده‌ام چرا همه‌ی معشوق‌ها ،
می‌روند ؛
به راهی ،
به امید کسی ،
که شاید قرار نیست ،
اصلاً باشد !...

• از: گیلدا ایازی

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

شــــــــــــــــــــینیلی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 02:19 http://shinili.ir

ممنون که اومدی فدات بشم ، آپ کردی حتما خبر بده . من وظیفه خودمو میدونم به عنوان یک انسان به دیگران خبر بدم داره چی میگذره ولی بعضی ها تو ایران سرشونو کردن تو برف و میگن به ما چه که اونور دنیا چه خبره ولی من میگم اگه همون کارارو اونا تو ایران سر خودمون و خانواده و دوستامون بیارن بازم اینجور آدمهای بیخیال میگن به من چه ! اگر بدونی وهابیت و این اسراییلی ها داران چه کارا میکن حتما در پست های بعدی به این موضوع می پردازم تا شفاف سازی بشه واسه جوان هایی مثله من که بی خبر از دنیا زندگی میکنن .
ایشالا به حق خون تمام شهدای راه خدا در تمام دنیا منجی ظهور کنه و عدالت رو برقرار کنه الهی آمین

• سلام ؛

ممنونم ...


_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•?.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.?.•´¯)
(¯ `•?.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.?.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•?.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.?.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.?.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-______¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-_____-_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
____-_¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|___|___|____|___|___|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|__

شیدا جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 14:52 http://yesabadarezoyekal.blogfa.com/

من برای شما واژه استاد روبرگزیدم...

استادسُهیل‌‌ْ...

سلام ...

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

هر شمعِ ایستاده ای
استاد نیست!
.
.
.
دلتنگ نام خویشم؛ می خواهم، روی پای خود " بایستم"
" اُستاد" چند "آه"رفیع تراز قامتِ خمیده ی "من" است!

• محمد ترکمان(پژواره)

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

؛ قلب خاک خوبی دارد، هر دانه که در آن بنشانی هزار دانه بار می‌دهد...

پانی شنبه 19 بهمن 1392 ساعت 15:21 http://www.tinar70.blogfa.com

▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐

چــه قــدر عـــــــــــــــــــاقـــــــــــلــــنــــــــد
آنــــــــــهـــــایـــــی کــــــه در عـــــشـــــــق
احــــــــــــــــــــــــــــمــــــــــق انــــــــــــــــد

ویکتور هوگو

▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐♫ ▌▐

• أحسنــــــــــــــــــت "پانی خانومی" ...میسی

درووووووووووووووووووووووووووووووووووود بر شما
بازم مثه همیشه عالی بود

• سلام سلام ... ... مرسییییییییی

با الی موافقم چقد پی نوشت زیبایی بود

.
.
.

چرا شکلک ها نمیاد شکلک بذارم؟؟؟!!!
اوووووووممممممممم
:(

ممنونم ؛

• چرا شکلکا نمیاد ؟! ...

....

_______________,*-:¦:-*
___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*
_0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-*
0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-*
0♥00000000000000♥0,*-:¦:-*
_0♥000000000000♥0,*-:¦:-*
___0♥00000000♥0,*-:¦:-*
_____0♥000♥0,*-:¦:-*
_______0♥0,*-:¦:-*
_____0,*-:¦:-*
____*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0
__*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0
_*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0
_*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0
__*-:¦:-*____0♥000000000000♥0
____*-:¦:-*____0♥00000000♥0
______*-:¦:-*_____0♥000♥0
_________*-:¦:-*____0♥0
______________,*-:¦:-*
........¸,.•´¨`•.( -.- ).•´¨`•.,¸
........¨`•-☆•--( “)(“ )-•-☆
منتظرتون هستم

شیدا یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 21:17 http://yesabadarezoyekal.blogfa.com/

عجیب است!!!
یک جای کار اشکال دارد!
نه به پدرم رفته ام...!
نه به مادرم...!
من بر باد رفته ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد