♦ ۱ ♦
هر روز که میگذرد از هم «دورتر» میشوند:
باورهای ِ تو ْ از راستگفتنهای ِ من ْ
و
هر روز که میگذرد به هم «نزدیکتر» میشوند:
باورهای ِ من ْ به دروغگفتنهای ِ تو ْ
♦ ۲ ♦
هر روز که میگذرد به هم «عادت» میکنند:
اشکهای ِ من ْ به دوری ِ تو ْ
بیتفاوتی ِ تو ْ به اشکهای ِ من ْ
♦ ۳ ♦
هر روز که میگذرد به هم «نگاه» میکنند:
چشمهای ِ من ْ به یادگاریهای ِ تو ْ
چشمهای ِ تو ْ به رقیبـان ِ من ْ
♦ ۴ ♦
هر روز که میگذرد از هم «عبور» میکنند:
خواستـههای ِ تو ْ از درون ِ قلب ِ من ْ
نالـههای ِ من ْ از کنـار ِ گوش ِ تو ْ
♦ ۵ ♦
هر روز که میگذرد به هم «علاقهمند» میشوند:
لبهای ِ تو ْ به سیگارهای ِ من ْ
لبهای ِ من ْ به ته سیگارهای ِ تو ْ
♦ ۶ ♦
هر روز که میگذرد با هم «بزرگ» میشوند:
مشکلات ِ من ْ با سادگیهای ِ تو ْ
بهانههای ِ تو ْ با کوتاه آمدنهای ِ من ْ
▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄ سهیل ▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄
باران می بارد! به حرمت کداممان؟! نمی دانم!
همین اندازه می دانم که صدای پای خداست!
شاید دلی در این حوالی گفته باشد دوستت دارم.
♦ دوست خوبم
ممنـــــ
ــونم ♦
میشه تنهایی بازی کرد ، میشه تنهایی خندید ، میشه تنهایی سفر کرد ،ولی خیلی سخته تنهایی ، تنهایی را تحمل کرد...
+ممنونـ میشمـ به منمـ سر بزنـیـ موفقـ باشیـ و ارومـ+
ممنونم از حضورتون ؛
به یه شرطی: که بیشتر به ما سر بزنی
ﮔـﺎﻫی ﻧـﻤﯿـﺸـﻮد ﻋــآﺷــﻖ ﻧﺒـــﻮد [!]
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـآ …
ﻓﻘــﻂ " ﺗــــــﻮ " ﺭﺍ می خوﺍﻫــم …/.
مـخـآطـب قـشـَـنـگـــَـم !
بـه ﺧـﻮﺩت ﻧـﮕـﯿـــــــــــﺮ
" مــرگ " رآ می گـــویـــَــم . . .!!!
أحسنتــ
ــ
روزگاری جاده ای بودم غرق تردد
جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمی شد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم
عاقبت خود ماندم و تنهایی خود ...
♣ حقیقت تلخ:
ما ایرانیان اهل ادب را هماره رسم بوده که به بهانه ی مرگ دوست فرهیخته ای، قلم را به دست گیریم و بنویسیم که بنویسیم که بنویسیم ... ؛ حال آنکه تا در قید حیات بود هیچ از هیچ ننگاشتیم "به یادش" !!!
هر روز که میگذرد دل من غمگین تر و تـــــــــو بی خیال تر
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست ؛ اما ، برای ماهی زندگیست.
برای اونی که عاشقته ماهی باش نه مرغابی ...
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراشه
وقتی تو
"یک ثانیه"
هم کنارم نیستی
به باران دل مبندیم ..//
باران در هر زمان دیوانه ات میکند..//
اگر ببارد ، از شوق دیوانه ای ..//
اگر نبارد از دلتنگی .!//
یک کلاغ چهل کلاغ شد
چه کاغذها که سپیدی دلشان از نام تو سیاه شد…
از دل تنگی هایم
از احساسم
هزاران هزار صفحه سفید کاغذ سیاه شدند
کاغذها عاشق شدند
ولی تو..!
عشق
تصور کن:
درختانی در مه فرو رفته را
با انتهایی ناپیدا
و با آبشاری که دعوتت می کند
تا برهنه شوی
خودت را میان امواجش پرت کنی
و بی اراده
با جریانش
راهی شوی
به سویی که ....
همه نا آشنائی است!
شاید سرت به سنگ بخورد
شاید سفری رویائی در پیش رویت باشد
شاید در میانه راه کوفته و درهم شوی
شاید هم نشوی
شاید
شاید
و بسا شاید های دیگر
اما اگر زنده بمانی
چیزی بزرگ به دست آورده ای:
خاطره ای خوش
از یک ماجراجویی گیج کننده!
و تابلوی همین طبیعت است،
عشق:
با دعوتی که
انتهایش را نمی توان گمانه زد.
نشانی
چه سوال عجیبی!
"نشانهء قلبم؟!"
دستم را می برم به چانه ام
و میگویم:
"نور نگاهم را که دنبال کردی
و به مهر لبخندم که رسیدی
دریچهء احساساتم را می بوسی
و از پوست خاموشم عبور میکنی
با شیرین زبانی وارد رگهایم می شوی
همراه جریان خونم می روی
و می روی
و می روی
آنگاه
به مزرعهء احساساتم
-قلبم-
می رسی!
نقشهء زخمهایم را می توانی مرور کنی
و بیاموزی:
بدون چتر نجات پریدن
لذتبار
و نیز دردناک است.
اکنون تو به مقصد رسیده ای
پس در کوچه های شلوغ عاطفه ام
می دوی.
ناگاه
بر میخوری به اثر انگشتانت
که بر دیواره های قلبم
خط انداخته...
و حال؟
حال... هیچ!
می توانی با اطمینانی خاطر
نشانهء قلب دیگری را
فتح کنی.
"دلـــم هــــوس یـــک دوســــت قــــدیــــمــــی کــــرده ...
یـــــک رفـــیــــق شــــش دانــــگ ...
یـــــک آرام دل ،
کــــــســـــی کــــه امـــتـــحــــانـــش را در رفــــاقــــت پــــس داده ...
♦ رو من حساب نکنی آ
♦
نه جدی...
و چه اهمیت دارد ٬ از کجا به کجا؟
تنها بگذار بگریم ٬ از این تباهی ٬ از این بیهوده بازی ٬ از این تکرار تکراری
از صدای نفرین بی رحمانه ی شیطان بر تبار انسان ٬ خواهم گریخت.
تلاش سپید کردن سیاهی بیهوده بود ٬ پس بگذار سیاهی را سیاه تر کنم
خوب بودنم فریب بود ٬ پس بگذار بدی را تا انتها همراه باشم
روشن دیدن ستاره ها ٬ خطای چشمان حریصم بودند ٬
پس بگذار تمام ستاره ها را ٬ همانطور که خاموشند ٬ باور کنم
تلاش برای هموار کردن راه به جائی نرسید٬ پس بگذار نا هموار تر کنم
سنگ ریزه ها را کوه کنم در این راه بی مقصد
صداقت را سیاه کردند ٬ پس بگذار دروغ را سپید کنم
سکوت کردم فریاد شد ٬ پس بگذار فریاد کنم ٬ شاید سکوتم ٬ بی صدا شود
این بار نا امیدی را امیدوار نخواهم کرد٬ امید را با تمام توانم ٬ نا امید خواهم کرد
فرشته ها را سیاه خواهم دید ٬ رود ها را مرداب ٬ پرنده ها را بی بال
کودکان را گناهکار ٬ چشم هایت را بیگانه ٬ دوست داشتنت را فریب
خواهم رفت ٬ خواهم رفت
و چه اهمیت دارد؟
از خوبی به بدی خواهم رفت.
هه حواسم باشه نپرسم ازت خوبی؟چه خبـــــــــــر؟
نپرسین دیگه
چه فکر میکنی؟
فکر میکنی دلم تنگ نمی شود؟
فکر میکنی صدایت اگر نوازشگر دل بی تابم نباشد
و موسیقی مهربانیت بر طپشهای قلبم رهبری نکند
آرام و قراری دارم؟
فکر میکنی اهمیت دارد
روباه و پلنگ و گرگ، از جنس شقایق باشند
یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار؟
دلِ تنگ بنفشه ها با گذر هر ثانیه
برای نبود روشنایی آفتاب
تنگتر می شود
فکر میکنی بنفشه ها
شبها
به جای خالی آفتاب
از ماه نور می خرند؟
و گلبرگهایشان را به عشوه می گشایند؟
فکر میکنی از جنس بُرندهء خیانتم
یا مثل لطافت پارچهء ابریشمی فریبکار؟
فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بگو...
فکر میکنی عشق هم مثل عطش می ماند؟
که با جرعه های مهرورزت اگر سیرابم کنی
دیگر محبت را ننوشم؟
فکر میکنی قبله ام اگر الله ندارد
ستایش را نمی شناسم؟
مگر من سوره های آزادی را نسجودم
و به مُهر عشق نماز نخواندم
فکر میکنی مثل همهء پرندگان
در فصلی از سال کوچ میکنم؟
باور کن
من از عشاقم
از قبیلهء ناپدید شدهء عاشقان
♦ باورکن، من باورم را در شبی، زیر درخت انجیر پوسیده ای، دفن کردم و بجایش، ناباورانه باورت میکنم ! ♦
از بیانات گهربار:
"ادیب و سخن ور معاصر سهیل الدین عارضاتی المتراوشات الهمینجوری یهویی ابن بابام "
شعرات عالی هستن
به سایتم سر بزن خوشحال میشم جزو کاربرا ببینمت
امیدوارم لحظات خوشی و داشته باشی
ادرسشم تو اپ اولم هست [قلب]
♦ کی ؟؟
!

ــونم از تعریفتون ؛ منو لوس نکنین لطفاً ! 
مطمئنی خواهر ؟
بابا خجالتمون دادی...
اما باید بگم حق دارین، من در شبی که امید آمدنش نیست ، تمام شاعرانه هایم را برای زنی سرودم، که در دور دستها، نشسته بود و پرواز کبوتران را کیش کیش میکرد!
ممنــــــــــــــــــــــ
از دست شما !! خانوووووووم؟؟ کودک درون سهیل نصفه شبی چرا بیدار کردین؟
حسرت همیشگی
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی !
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود !
قرن هاست جستجوگر ادم هستم
تا لذت خوردن یک سیب سرخ را با او تجربه کنم
قرنهاست...!
مشکل از من نیست... نه من...
نه سیب سرخ...
نه شیطان
تو نایاب شدی آدم...!
دلتنگی ... دلتنگی ...
همانند سربازی که تازه از جنگ بازگشته
محتاج نوازش دست هایت هستم
باور کن که دلتنگی ... دلتنگی ...
دلتنگی مرگ تدریجی ست !!!
..............................................
• دلگشادی هم همچین خوب نیست !
به داشته هات قانع باش ! حتی دلتنگی...!
داداش ؟؟؟
خدایا زلزله دیگه خز شد......
این آتشفشان کوه دماوند رو فعال کن یکم روح و روانمون شاد شه...!!
آدمها چقد متفاوتند :
عشق برای یکی سرگرمی ست..
برای دیگری دلگرمی.......!
چه فایده ، ما دوتایی فـــــــریــــــــآآآآآآآد بـــزنیم بفهمن!
داداش؟؟ چیکار میکنی؟؟ گوش من پاره شد از فریادهامون، بیخیال بابا، اونی که باس بفهمه |دور از این جمع| سالهاست مُرده!
آرامشی ملیح در گوشه چشمانم ..
مانند بارانی بروی شیروانی ..
اما …
ناودان ندارد ..!!
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند
لایکـــ
زندگی مثل آب توی لیوانه ترک خورده میمونه
بخوری تموم میشه
نخوری حروم میشه
از زندگیت لذت ببر چون در هر صورت تموم میشه . . .
=================================
• کاش توو لیوان زندگی ما آب بود!!
والا تا چش کار میکنه سرابه !!
چشم از فردا دیگه شب نمیام داداشی جوووووونم
• پس یه باره بفرما " کــرکــره " ــی اینجـــا رو بکشم پائین دیگه آجی !!
" عب نداره گُلم، هرجوری که راحتی ، داداش سهیل ـم همونجوری راحته
خـدایـــــا
یـه خــواهــش
مارو باکسایی که دوسشون داریم
امتحـــــان نـــــکن
کوچیک داش سهیل روزگار بدی شده دادا....فدات ی دونه ای
◘ تعریف ــه از من ــه ؛ خدایی میشه تأییــــد نکنم ؟!! نمیشــــه دیگه..
◘
ــــَــــــمی به مولا..
• داداش گلــــــ
میترسم از بعضی آدمها
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧد
ﻓﺮﺩﺍﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨد
ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !!
اختیار درید شما برادر بزگتره منی ب حرف شما گوش ندم ب کی گوش بدم
♦ ای دووون
♦
دلم سفر می خواهــــد ...
نه برای رسیدن به جایی ....
فقط دلتنگ رفتنم ...
کـــــــــارم
از یکی بود و یکی نبود گذشت
سهم من همیشه این بود :
یکی بــــــــــــــود یکـــــــــــــــی نبـــــــــــود.........
♦ غیر از خدا هیچکس نبود ! ←من چرا همدردی ـم نمیاد ؟
♦
داداش چاکتیم ، این کودک درون ما، برانگیخته شده حرف توو کـتــش نمیره ، شوخی ـش گرفته !
ساز همدلی ات را کوک کن
میهمان رویاهای زلال من شو
تشویش لحظه های بی کسی را از من بگیر
بر کاغذ پاره های تردیدم مهر یقین بزن
بگذار رویاهایم
بر بستر امن بودنت به خواب روند..
این دلواپسی های وقت و بی وقت
دلم را هزار پاره می کند،
برای مرمتش
دست های تو عجیب معجزه می کنند...
فدات داداشم
بزرگواری
بخاطر تو کوچیک سهیل...
شبت رنگارنگ
بدرود....
شب بود
ماه کامل بود
و جیرجیرکها میخواندند
و من به این فکر میکردم که
تا بحال در آغوش کسی تا صبح نخوابیده ام...
سلام.
وب خوبی داری.
خوشحال میشم به منم سربزنی!!
♦سلام..
نظر لطف شماست
حتمـــاً ماری
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳخت ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﺶ...
ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺗﻌﻠﻖ داﺭد!
ﺷﺎﮐی ﺳخﺘی ﻫﺎی دﻧﯿﺎ ﻧﺒﺎﺵ
ﺷﺎید ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ِخدا ﺑﺎﺷی!
گاهی گمان نمیکنی و می شود
گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی استجابتست
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدائی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
ستانت به پنجره فولادش اگر قفل بشوند...
تمام کلیدها و شاه کلیدهای عالم
هم که جمع شوند...
باز دلت رضا نمی شود
که جدا بشود
از بند بند مهربانی اش..
سلام اقا سهیل
دنیا به کامه؟
خسته نباشید ... این قطعه هاتون بی نظیر بود ...
بسی لذت بردمی ... واقعا میگم زیبا بودن ..بهتون تبریک میگم
همیشه موفق و خندان باشید
بدرود
سلام بانو..
ــد زدن رو فراموش نکردیم..
)
شُکر خدا... هنوز لبخنـــ
واقعاً خوشحالم کردین با حضورتون (
من شاعرم! حال مرا عالم نمیفهمد
جز تو کسی چیزی از اشعارم نمیفهمد
کشف جدید روزگار ما تو هستی که
برق نگاهت را ادیسون هم نمیفهمد!
سیلاب عشق تو بیاید، حکم ویرانیست
سیل است دیگر... بارش نمنم نمیفهمد
من کشتهی عشق تو خواهمشد، ولی افسوس
هویّت سهراب را رستم نمیفهمد
کلّ شکایتهای من تنها همین جملهست:
معشوقهای که دوستش دارم... نمی فهمد!
شهر را آدم به آدم در پی ات جویا شدم
تا که یک شب دیدمت، دل باختم، رسوا شدم
با نگاهی ساده قلبم را گرفتی، خوب من!
فکر میکردم که من عاشق نِمی... امّا شدم!
مثل یک پروانه در شمع نگاهت سال ها
سوختم، امّا عزیزم! با تو من معنا شدم
گفته بودی در کنارت تا ابد هستم ولی
باز رفتی، باز ماندم، باز من تنها شدم!
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم...
از تمام زمین یک خیابان را...
و از تمام تو...
یک دست که قفل شود در دست من...
می روم اما نمیپرسم ز خویش
ره کجا؟ منزل کجا؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست
می گویند:
خوش به حالت!
از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی … !
نمی دانند بعضی دردها
کمر خم می کنند، نه ابـرو...!
زیبا
این روزها…
احساس میکنم…
چقدر… شبیه سکوتم …!!!
با
کوچکترین حرفی …
میشکنم …!!!
آخـــرین هــا ،
همیــشـــه آدم را بــه فنـــــــــا می دهنــد !
پـُـک آخــــر …
پـیـــک آخـــر …
و دیــــدار آخـــــر !!!
شنیده بودم “پــــا” ، “قــلب دوم” است
.
امّا باور نداشتم
.
.
.
.
.
تا آن زمان که فهمیدم
وقتی دل مانـــدن نـــدارم
پای ایستادن هم نیست . . !
زندگی جیره مختصری است…
مثل یک فنجان چـــــــــــــــای…
وکنارش عشــــــ ـق است …
مثل یک حبـــــــ ـه قند…
زندگی را با عشق،نوش جان بایـــــد کـــــــرد
بلبلی که تارهای صوتی اش را از دست داده بود ، انگشت پایش را داخل دهانش کرده بود و سوت بلبلی می زد.
بین گچ و تخته سیاه ، مسئله تبعیض نژادی حل شده.
به من مگو که خدا را ندیده ام هرگز
اگر خدا طلبی
خدا در اشک یتیمان رفته از یاد است
خدا در آه غریبان خانه بر باد است
اگر خدا خواهی
درون بغض زنان غریب، جای خداست
دل شکسته هر بینوا سرای خداست
• أحسنت
...
آدمــــــ♂ـــــــا
عاشـِق بازی کردنـــטּ
ایــــטּ تویی که انتخاب مــﮯ کنی
اسباب بازیشاטּ باشـــﮯ
یا
هم بازیشان!!!!!
ڪسـے ڪــﮧ زیــآב تـو פـَـرفــآشــ میگــــﮧ بــیـפֿـیــآلــ
بیشتـَـر اَز هـمــﮧ فـِـڪــر و פֿـیــآلــ בآرهـ
فـَقـَـط בیگــﮧ פـوصلـــﮧ ے بـَـפـثـــ نـَـבآرهـ
چــوלּ פֿـَستـَستــ !
خـوشـــ بــہ حــالــِ اونــآیـے کـہ
اونقــدر تــو دنیـــآے واقعـــے ســرشــوלּ شلـوغـــہ
کـہ وقتـــ نــدآرלּ بیــآלּ
تــو دنیـــآے مجـــآزے لعنتــــے...
واحد اندازه گیرییه فاصله ؛متر نیست ،
اشـــــــتیاق است ،مشـــــتاق که باشی
یک قدم فاصله هم برایت دور است...
♦ بــَه بــَــه
؛ ای ول... ♦
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
تو این دنیای نامردی، یه دختر نابینا بود که یه دوست پسر داشت.
دختره دوست پسرشو خیلی دوست داشت.
بهش میگفت: اگه من دو تا چشم داشتم واسه همیشه باهات میموندم.
یه روز یه نفر پیدا شد چشماشو داد به دختره.
دختره وقتی تونست دوست پسرشو ببینه، دید که اونم نابیناست.
بهش گفت: دیگه نمیخوامت برا همیشه از پیشم برو.
پسره درحالیکه داشت میرفت لبخند تلخی زد و با اشک گفت: مواظب چشمای من باش!!!
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
در زندگی به هیچ کس اعتماد نکن
آیینه با تمام یک رنگیش
دست چپ و راست را
به تو اشتباه نشان می دهد...
عشق مثل عبادت کردن می مونه
بعد از اینکه نیت کردی
دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی .....
انتقاد هم مانند باران ،
باید آنقدر نرم باشد
تا بدون خراب کردن
ریشه های آن فرد موجب رشد او شود .......
خسته امــــ ــ ـ
تکیه زده ام بر دیواری از سکوت ؛
گاه گاهی هق هق تنهایی هایم سکوتم را میخراشد و نقشی از یادگاری میزند
یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش را ندارد
هیچ کس جز خدا!
کاش باز هم معلمی بود و انشایی میخواست…
"روزگارت را چگونه میگذرانی؟"
دلم
برای چند خط درد و دل تنگ شده است…
♦ روزگارت خوش باد...
باران! بیا و رحم کن
تو که می آیی، یاد او هم می آید
آنوقت من می مانم بدون چتر
روی سنگفرشهای خیسی که
طعم تنهایی می دهند!
شاید به هم باز رسیم…
روزی که من بهسانِ دریایی خشکیدم…
و تو چون قایقی فرسوده بر خاک ماندی….
شاید …
لایـــ
ـــک
توسط:μαяЈαѝ
پاییـــــــــــــزی می کِشــم رنگــارنــــــــــــــگ . . .
کوچــه باغــی بــــــــی انتهــا
نَـَـــــــــم نَـَـــــــــم بـــــاران
و دستــــــــــــی کـــــــــه
تا انتهــای کوچــه بــاغ ِ زندگــی دستـــانم را رَهـــا نکنـد
سنــگ فرشــی می کشــم از جنــس ِ "بـــــــــــرگ"
برگــــــ هایی که صــدای ِ خـــــش خـــــش ِ شان
زیبــاترین سمفـــــــونی گـوش خـراش پاییــــــــــــز را بنـــــوازد
| قطعه ادبی بسیار زیبا و خواندنیی ــه

|
؛
♦
♦ خیلی بهت تبریک میگم
ساز دلت که کوک نباشد ..
فرقی نمی کند کجا باشی!
سرزمین مادری یا خانه ی پـــدری..
هر دو یک رنـــگ دارد..
رنــــگ دلتنـــــــگی...
• رنگ دلتنگــ
ــی....
چرا دلت گرفته؟
اوهم آدم است
اگه دوستت دارم هاتو نشنیده گرفت...
غصه نخور...
اگه رفت..گریه نکن
یه روز چشمای یه نفر عاشقش میکنه
یه روز معنی کم محلی رو میفهمه
یه روز شکستنو درک میکنه
اون روز میفهمه آه هایی که کشیدی از ته قلبت بود...
میفهمه که شکستن دل یه آدم تاوان سنگینی داره...
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخهی نارنج میشود
خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این
گل شببوست،
نه، هیچچیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمیرهاند.
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد...
گیرم که در باورتان به خاک نشستهام
و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهاتان زخمداراست
با ریشه چه میکنید
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمین پرندهای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید
گیرم که میزنید
گیرم که میبُرید
گیرم که میکشید
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید...
ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
و نکاری ،گل من
علف هرز در آن می روید
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن
هرزگی آن علف است
دعای عشق می کنیم
و فراموش کرده ایم
رنگ چشمان مادرمان را!
سلام...
خوبی ستاره سهیل؟؟؟؟؟
سلام..
دعایم کن عزیز ... دعایم کن ...
ﺟﻨﮕﻞ فقط دیدنی نیست
ﻓﻘﻂ ﺳﻮﺧﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺟﻨﮕﻞ ﭼﻮﺏ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ . . .
با قامتی به بلندی فریاد
پرندگان باغ
از پس معجر
عابر خسته را
به آستین سبز
بوسه ای می فرستند
بر گرده ی باد
گرده ی بوی دیگر است.
درخت تناور
امسال
چه میوه خواهد داد
تا پرندگان را
به قفس
نیاز
نماند؟
باافتخار لینک شدید.
منم بانام دلتنگی(ماری)لینک کنیدلطفا!
♦ لینک شدی دختر خوب
♦
چشم حتما دعا میکنم.
شمام مارو فراموش نکن.
محتاج دعاییــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ...
چقدر پیــــاده رو ها را کـــــــــــــــش می دهند . . .
این برگهای پــاییـــــــــــــزی !
می خواهم پیـــــــــــــاده شوم . . .
سوار اتوبوسی تنــــــــــــــــــــــد رو شوم . . .
تا پاییـــــز را رد کنم. . .
"فصل عاشـــــــــــــــقان" را . . .
ما را چه به این حرفا
بر میـــ ـــگَردَد
بَر نِمیــــ ــــ گَردَد
بَر میـــ ـــگَردَد
بَر نِمیــــ ــــ گَردَد
بَرمِیـــ ــــگَردَد
.
.
.
کَسی دانِه تَسبیح اِضافِه نَدارَد؟
دنبال یه "شکلک" ام الآن ... که سری این شکلــ
ـی باشه اما، هی به چپ و راست "آونگ وار" در همدردی با این جمله ی زیبایت تکان بخورد و اشک بریزد ...
تا زمانی که واست یه کاسه بزرگتر بیارم بریز داخل کاسه شادی که صبرش خیلــــــــــــی زیاده
• در جواب این جمله من | کاسه ی صبر سهیل ، تا لبه لبریز است... کاری بکنید!! |
شما لطف دارین بانو ...
دلگیر که می شوم گاهی ، دلم گیر می شود از تو .
دلم غرق دلهره می شود و شبی باز دلارام می شوی
جا مانده ام ، دور رفته ای ....
زیبای من!
یادت نرود زود برگردی !
که بی تابی دلم را میان هزار شب تنهایی کشت...
• • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • •
....
دوستش میدارم
چرا که میشناسمش
به دوستی ویگانگی
شهر
همه بیگانگی وعدالت است
هنگامی که دستان
مهربانش را به دست میگیرم
تنهائی غم انگیزش را درمییابم
اندوهش
غروبی دلگیر است
در غربت وتنهائی
همچنان که شادیش
طلوع همه آفتابهاست ...
• • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • •
گل پسر خودمی
♦ خیـــــــــلی خـــــــــــــــــانــــــــــــــــــــــــومی بـــانـــــــــو
این لبخند رو مدیون تو أم، خیلی حالم گرفته و دپرس بود ... میســـــــــ
ـــی 



"
" مامان مجازی ِ خوب منی
امان ازخنده ای که...
وسطش...
بغض کنی...!!
• در کلبه ی ما "رونق" اگر نیست "صفا" هست •
• آنجا که "صفا" هست ، در آن "نور خدا" هست •
ای جان
خوب تو نمیدونی سهیل جان این خصلتِ خانوماست که از هم میپرسن ناهار چی دارین؟میدونی چرا؟آخه گاهی میمونیم والا چی بپزیم
اینه که میپرسن بلکه یه یادآوری بشه واسه خودشون
وااااااااااااااای من که عاشق قرمه سبزیم
ما ماهی داریم امروز شمالی جان
مرســـــــــــ
کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....
برو نوشِ جونت گل پسر وبلاگ
♦ ممنـــون
دعا میکنم برات ستاره سهیل


ممنونم سهیل عزیز
سهیل همیشه برام دعا کن پدرم پیشم باشه تا اخر عمرم
• ای قربون تو دختر مهربون و ناناسی ...
در مسابقه بین شیر و آهو
بسیاری از آهوها
برنده می شوند
چون
شیر برای غذا می دود
و آهو برای زندگی !!!!!!
پس :
” هدف مهم تر از نیاز است “
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
[ سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک ؛
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد.
سال پست
سال درد
سال عزا. ]
« از این که ”شاملو“ نیست ناراحتم... ولی شعرها ، ترجمهها ، مقالاتش همه زندهست... »
◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘
شما اینهمه اومدی ی وقت درباره پست نظر ندی ها
باشه پسمل خوف؟؟
♦ چشم
چشم ،
♦
اونوقت شما نظرت چیه در بارش؟
████████████
○
○ جواب دادم ...
████████████
عـــــــــجـــــــــــــــــــــــــــب !!!!!


نکنه عاشق شدی گل پسر ؟آخه پست به این بلند بالاییمو ندیدی!
باهات کاملا موافقم
اینجور افراد باعث خجالتو سرافکندگی کشورِ اسلامیمون میشن
وباعث میشن خیلی از جوونامون پا پس بکشن از دین
واین خیلی دردناکه
کاش میشد گفت به من چه
♠ از رنجی که میبریـــــم ...
http://mihanstar.com/culture-art/144045/iede-jalb-dar-emamzade-ghol-gholi.html
آقا ما نظرو تآییدش کردیم هرکی بی جنبست نیاد بخونه به ماچه
ای ول داری ...
چی چی میگن ؟من راضی تو راضی واسه بابایِ ناراضی فاتحه مع الصلوات
عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله
عروس لوس: بع..........له..... (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد ....)
عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه
جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن
آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره
بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن .... !)
عروس خارج رفته: " با پرمیشن از گریت ترهای فامیل ... آو یس
عروس خجالتی: اوهوم
عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این
بزغاله (اشاره به داماد) آره....
عروس رشتی: اووو اگر اهالی محل موافقند بنده مخالفتی ندارم
عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود
کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ،
شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوح مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین
دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به پای این اتللوی
خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش
عروس داش مشتی: با اجزه بروبچس مُجلی نیست من که پایه ام ... (با عرض تشکر از
داش اسی عزیز)
عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و
معین ... اعوذ با... منم شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر ....
( و در آخر ) نعم (دلم به حال داماد مفلوکِ خاک بر سر میسوزه که احتمالا تا
بله را بخواد بگه عروس خانوم یه دور براش مفاتیح رو ختم میکنه تا بعد ...
استغفر ا...)
عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو
سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت
(اشاره به داماد) بپرسین ...
میســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـی



♦
♦
> > غضنفرمیاد تهران ویه تاکسی میخره که مسافر کشی کنه؛خانمی ازش میپرسه:آقا ببخشید
> > کریم خان میرید؟ ترکه میگه:آره خب اگه نمیرید که میترکید
> >
مادر پسره براش میره خواستگاری، پدر دختره میپرسه خوب پسرتون چه کاره هست؟
مادره میگه: پسرم دیپلماته پدر دختره میگه: اوه چه عالی! یعنی چی؟ مادره میگه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش گرفته همینطوری ماته
شما که دیپلمات نیستی
ما لایسنس ـمونو از دانشگاه علامه قلی ِ کمبریج انگلستان گرفتیم با چه مشقتی !!
کشیش یک کلیسا بعد از یه مدت میبینه کسانی که میان پیشش برای اعتراف به گناهانشون،... معمولا خجالت میکشن و براشون سخته که به خیانتی که به همسرشون کردن اعتراف کنند،
برای همین یه یکشنبه اعلام میکنه که از این به بعد هر کی میخواد بیاد به خیانت به همسر اعتراف کنه برای اینکه راحت تر باشه، به جای اینکه بگه خیانت کردم بگه زمین خوردم.
ازاین موضوع سالها میگذره و کشیش پیر میشه و میمیره، کشیش بعدی که میاد بعد از یه مدت میره سراغ شهر دار و بهش میگه: من فکر کنم شما باید یه فکری به حال تعمیر خیابونهای محل بکنین، من از هر ۱۰۰تا اعترافی که میگیرم ۹۰ تاشون همین اطراف یه جایی خوردن زمین.
شهردار هم که دوزاریش میفته که قضیه چی بوده و هیچ کس جریان رو بهش نگفته از خنده روده بر میشه. کشیشه هم یک کم نگاهش میکنه وبعد میگه، هه هه هه حالا هی بخند ولی همین زن خودت هفتهای نیست که دست کم ۳ بار زمین نخوره
برو بخواب سهیلی فردا خواب موندنتو تقصیرِ خاله شادیت نندازی ها
نه خاله جون
چشم ... شبتون پُر ستاره...
◘ آهنگ وب ُ دقت کردی ؟؟!! بـــَـــه بـــَــه .... توووپ ِ تووووپ ◘
منم خوشبختی سلامتی زندگی باعشق وعاقبت بخیریت آرزومه گل پسر

شبت بخیر
████████████████████████████████████
لابه لای گل سرخ ، در میان کوچه سبز خیال ، شادیت حس قشنگی ست که من میطلبم.
████████████████████████████████████
شبت خوش نه الان همه خوابن صداشو قطع کردم فردا حتمآ میگوشم اول وقت
| بازدید امروز وبلاگ من: 222 | به خودم تبریک میگم! ؛ خدا بیشترش کنه
|


شب بخیـــــــر 

----------------------------------------------------------------------------------------------------
دانسته هایم
سیاره ی کوچکی است
که بر مدار منظم رابطه ها
عاشقانه می چرخد
و روحم
در گزش شیرین فهمیدن
بر ندانستن هایم
نماز می برد
♦ أحسنت ...

باید
راه را
به شاهراه تبدیل کرد
و مهربانی را
به رسالتی روزمره
تا پناه عابرانی باشد
که در نجابت یک چرا
سرگردانند
باید
در بیکرانگی وجود
لذت تر شدن از شبنمی را یافت
و آن وقت
در زلال نگاهی
عمری به تماشای دوستی نشست
مرا گر در مقام مادری بینی
مگو با من که هست فرشی از بهشت زیر پایم
نگاهم کن که زیر پای من دنیا به جریان است
زنور عشق من رخشنده کیهان است
که با دستان من گردون به جریان است
که جای پای من بر چهره سرخ و سپید و سبز ایران است
برو ای مرد ،دگر مبر اسان به لب نامم
که من "ازاده" زن ،فرزند ایرانم
پروین اعتصامی
♦ به سلامتی همه مادرا..
مراحل سه گانه ازدواج
جوانی قصد ازدواج داشت،پدرش گفت:بدان ازدواج سه مرحله دارد.
مرحله اول ماه عسل است که در آن تو صحبت می کنی و زنت گوش می دهد.
مرحله دوم آن است که زنت حرف می زند و تو گوش می کنی.
اما مرحله سوم که خطرناکترین مراحل است،موقعی می باشد که هر دو بلند داد و فریاد
می کشید و همسایه ها گوش می کنند.
مدیونی اگه فکر کنی ماهمزمان میحرفیم همسایه هامون خیلی کنجکاون والا
:♦ نــــه ..
... 

خدایا...
تو این دنیای کثیف...
این قلب پاک چی بود به ما دادی آخه!
مردی میخواست زنش را طلاق دهد. دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه میخواست من را عوض کند.
مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم. لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایهگذاری کنم و حتی مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم!
دوستش گفت: اینها که میگویی که چیز بدی نیست! مرد گفت: ولی حالا حس میکنم که دیگر این زن در شان من نیست
میبینی توروخدا
♦ واقعـــــــــ
ـــــــــاً زیبـــــــــــــــــ
ـــــــــــــــا بـــــــــــ
ــــــــود ♦
و البتـــه تلخ ...
مرد: اگه من بمیرم تو چه کار می کنی؟! زن: اوا خاک بر سرم! خدا نکنه!این چه حرفیه؟مرد: حالا فرض مثال...زن: بعد از تو من به هیچ مرد دیگه ای فکر نمی کنم میرم با خواهرم زندگی می کنم! تو چی؟!مرد: خب... خب منم به یاد تو میرم با خواهرت زندگی می کنم!
♦ آیا میدانستید یک سوم مردان جهان عاشق زنان چاق هستن ؟! ♦
♦ قرص لاغری انقد نخورین خانوووومااا
حال دنیا را چو پرسیدم، من از فرزانه ای
گفت یا باد است، یا خواب است یا افسانه ای
گفتم آنها را چه می گویی، که دل بر او نهند
گفت یا مستند، یا کورند، یا دیوانه ای
گفتم از احوال عمرم گو که بازم، عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای
بهشت هم خشک سالیست!!!
این را دیشب از کف پای مادرم که ترک خورده بود فهمیدم...
آگهی بازرگانی بود ؟
حــــــالــــــ
میگن یه روز ده نفر داشتن توی جنگل میرفتن. دوتاشون میفتن توی چاه. تلاش میکنن که بیان بالا اما بقیه داد میزدن که شما نمیتونید بیخیال شین. یکیشون قبول میکنه و میمیره. اما اون یکی همچنان تلاش میکنه در حالی که بازم بقیه داد میزدن تو نمیتونی. بالاخره میرسه بالا. همه تعجب میکنن. تازه میفهمن که طرف کر و لال بوده. روی کاغذ مینویسه: دوستان از اینکه منو تشویق کردین تا بیام بالا ممنونم. پس لازمه بعضی وقتا کر بشیم
♦ باید امتحان کنم ...!
http://titbit.blogsky.com/1392/02/22/post-43/
یه روزی توی یه دانشگاه دانشجویی به استادش گفت:استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم تا وقتی خدا را نبینم اورا عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت وبه آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد: نه استاد وقتی پشت من به شما باشید مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت نگاهی به او کرد وگفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید
نتیجشو به منم بگو
♦ فک کنم فهمیده باشم !! که منتظر نتیجه چی چیی ؟!!!
♦ آلزایمر در جوانی ... خیلی درد بدی ــه
مگه نگفتی باید امتحان کنم؟

من بیفتم تو چاه که دیگه امیدی نیست به بیرون اومدنم
یه وقت نفکری خیلی چاقمـــــــا
یادم اومد ♦ دیگه امتحان کردنش لازم نیست...!
من توو یه کتابی قبلاً خونده بودمش:
لینکش: http://titbit.blogsky.com/1392/02/22/post-43
برو نوشِ جونت منم باید برم سفره رو آماده کنم الان یه گردان شکم گشنه میریزن سرم
خیالم راحته که هستی سهیلی پسر خوب خودمــــــــــی
خاله جان
... چاکرتیم به مولا
سلوم مرسی ب خاطره اون داستانی ک گذاشتی
خیلی خوشم اومد
زبان ساده و صمیمی
و البته ... اندوهناک
ب دلم نیشست خیلی زیاد
... ســ ـآم خانوم
.
سلام وب زیبای داری موفق باشی خوشحال میشیم به ماهم سربزنی
سلام ...
ممنونم از نظرتون ...
مرسی از دعوت شما، به روی چشم ، در اولین وقت ...
@@@@@@@@@@@@@@
روزی فرا رسد که به جرم جنون عشق
ما را به کربلای تو تبعید می کنند
@@@@@@@@@@@@@@
آقاگروه خونی من خاک کربلاست.
اصلا به جزشمابه کسی خون نمی دهم.
@@@@@@@@@@@@@@
در دنیا فقط یک نفر وجود دارد که باید همیشه سعی کنید از او بهتر باشید و آن کسی نیست جز گذشته ی خودتان...
چرا آپ جدید نمکنی؟
سلــــــوم
سلام ...
♦
آپ جدید: ♦ رأس ساعت 02:00 بامداد فردا
پشت این چشم ها
ابرها درگیرند
و من
کنار خنده هایت می مانم
در این دقایق دلتنگی
◘ همیشه خوشحال باشی الهی ... مثــ
ــ مـــن
سلوووووووووووم کیف حال؟
یا الله ...
خوبیــــــــــــ
ـــــــم
به هرکسی که می رسی ، می گوید :
آدم فقط یکبار عاشق می شود ..
دروغ است …
تو باور نکن …
مثلاً خود من ، هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم …
تاریخ تولدت مهم نیست, تاریخ " تبلورت " مهمه !
اهل کجا بودنت مهم نیست ,
" اهل و بجا بودنت " مهمه ...!
منطقه زندگیت مهم نیست ,
"منطق زندگیت " مهمه ...!
و
گذشته ی زندگیت مهم نیست ,
امروزت مهمه که چه گذشته ای رو واسه فردات می سازی
من تمام حرف هایی که پشت سرت بود را به جان خریدم
وتو همه ی من را به یک حرف فروختی!!!
....................................
من با کناریت کنار نمیام
کنار میرم
....................................
ساده بگم
با خیلیا چرخ میزنه
با منم حرف میزنه!!!
....................................
خودخواهی است با همه باشی
نذاری با کسی باشم
و نخواهی با من باشی!!!
...................................
دستت را بیاور....
مردانه و زنانه اش را بی خیال
دست بدهیم به رسم کودکی
قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم!
♦ ازت خیلی ممنونم خانومی ...





زنده باشی الهی 





سلام آقا سهیل
کارهای هنری و اشعارتان را دوست دارم
سلام افسانه خانم
خیلی لطف دارید ، واقعاً ممنونم از شما "میسی
"
ینی 2 امشب آپ داریم؟
♦ همین نیم ساعت دیگه ... حتی کمتر
کوش؟
آپ نشدی ک!!
چهار دقیقه زود اومدی...
سلام وبت فوق العادس
خواستی بلینکم و ب منم سر بزن بگو بلینکمت
سلام..
...

تشکر ..
خوش آمدی
• بهتون خبر میدم ...
سلام دوست خوبم مرسی که منو لینکیدی منم تو رو لینکیدم اشکالی نداره هممون پر مشغله ایم نمیشه هروز سر زد منم چن روز ی بار میام به دیدن وب زیبات
لطف فرمودی..
عادت ندارم درد دلم را به هر کسی بگویم..!
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم،
تا همه فکر کنند،
نه دردی دارم و نه قلبی...
چارلی چاپلین
میکشد..
میکشی..
میکشم...
او ناز تورا..
تو عشق اورا..
ومن...
فندکم کجاست؟