نمیگذارند دوستت داشته باشم..
نمیگذارند دوستم داشته باشی..
نمیگذارند تو مرا، و من خدای واقعی را دوست داشته باشم.
ولی همیشه غصـّه میخورم که، نمیشود که آرزوهایم را خام به گور ببرم.
همش ذهن ما را با عمو جغد شاخدار و خاله پیرزن و لولو و سایهای که صدای هووو میدهد پر میکنند که جا برای فهمیدن نداشته باشیم.
بله پس ما حالا همگی خوشحالیم که میدانیم نفهمیم و به نفهمی خود میخندیم که رشد کند، بزرگتر شود تا جایی که مثال و اسباب خنده یابو شویم.
افسوس که به خوشحالیه خود، خوشحالیم.
خوشحالیم...
و خوشحالتر...
تا جایی که یادم برود دوستت داشته باشم..
و تا جایی که یادت برود دوستم داشته باشی..
☼ پس بگــذار آنچــه قــرار است یـادم بــرود را حــال بگویــم:
☆ دوستـت دارم ☆
نـقـطـ...ـه، ســر خــط .
ادامه...
••• آشنایی با سبک شعر زلال •••
دادا بیلوردی ؛ من شاعر شعرهای زلالم.غزل هایم را درتلاطم امواجم بنوشید و شعرهای زلالم را با چشم بسته بخوانید. | http://www.sherezolal101.blogfa.com/cat-1.aspx |
این کلافهای ِ آویزانْ بر دار ِ لافههای ِ غریب ِ سرگردانْ مُشتی سرود ِ خالی از سـُرور اند، که در فکر ِ فرار از بند ننگ ِ تُنگ ِ تنگ ِ سـَرد و تاریک ِ تن ِ تبدار ِ خود بر دار ِ قالیْ ناله میخوانند؛ باریْ.. این سکوت ِ خشمْ بر چشم ِ تشر باقیستْ و این دَر تا أبد بسته به آزادیستْ..
آه... تدبیر ْ چه دیر ْ دست بر ماشه بُرد ْ تا تیر ْ بر شقیقهی ِ تقدیر ْ شلیک شد.. باز شرمم باد، در شوری دگر امّا همه در خود فرو رفتنــــــد... وَ تنهایی آزاد ْ در پیلهی ِ تنهاییْ ، و تنهایی خود ْ در بند ِ رؤیای ِ آزادی ِ تنها ْ اسیـــرْ...
دست ِ تقدیر، با قبضهی ِ شکْ، اشکْ خون شلیک کرد ؟! ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ
○ پینوشت:
• این واژههای ”درد“ را با خندهای پرتاب کن، تا دور دستی دور، حتی تا ”فراموشی“..
• با عطر ِ مویت ، رنگ ِ چشمان ِ عجیبت ، طعم ِ احساس ِ لطیفت..
• واژهای بهتر بساز..
• طرح نو، بر بوم نقاشی بزن..
• جملهای بر بال ِ مُرغابی بدوز، آسمان را رنگ خوشحالی بپوش.. • عشق را پرواز ده.. • دوست را دریاب.. • چشم ِ دریا، رو به ساحل باز کن.. • مُرده مُردابیست جانم، نالهای آواز کن..
ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ ᴶ
○ پـا پــِینوشت:
♦ چرا سهم من از پرواز، باز سقوط شد؟! ♦
یه عُمر سهم من از خورشید، فقط گرمای دم غروبش شد.. ماه، دق کرد و مُرد..وقتی فهمید حامیـش -خورشید:تنها دلیل نور دادنش-، هر شب نمیرفته سفر! «میرفته توو آغوش یه غریبه نور بده..» ماه از اون شب، دیگه سوخت..
دیشب، با اونکه هوا خیلی سرد بود، پنجره رو وا کردم، تا میشد زار زار گریه کردم.. با خودم گفتم، حالا که سبُک شدم، از این بالا، شاید بشه پرواز کرد..! میدونی..؟ اون شاهین، که اون بالاست، شب پرواز منو رج میزنه...! من شبی خواهم مُرد.. شبی که خیلـــی سـَرده.. عددش روی تقویم، خیلــــــــی رُنـــده.. شبی که آسمون، از تاریکی، دلش ترسیده، تب کرده.. و دیگه هیچ شبی، ستاره بارون نمیشه..
شبی که من میمیرم، بال فرشتهها برام باز میشـــــه ؟ یا نمیشـــه ؟ ...آی خدا، کــــی میدونــــــــــــــه ؟
سلام اقا سهیل .. دنیاتون درچه حاله ؟؟؟؟
خسته نباشید ...بازم عالی بود شعرتون ...
این قسمتشو دوست داشتم :
همه در خود فرو رفتنــــــد...
وَ
تنهایی آزاد ْ
در پیلهی ِ تنهاییْ ،
و تنهایی خود ْ
در بند ِ رؤیای ِ آزادی ِ تنها ْ اسیـــرْ...
.........
این واژه درد را با خنده پرتاب کن امیدوارم همیشه ذهنتون فعال باشه و اروم برا شعرهای زیباتون
براتوت ارزوی قهقهه و خنده های بلندو بی سرعت گیری دارم بدرود
لحن نگاهت
چه استادانه
همهمهٔ سکوت را می شکند
و من چه ناشیانه
تو را با واژه های پر سروصدا
می سُرایم..
وقتی از تو می نویسم
کلمات در برابر چشمانم می رقصند
حضورت در شعر من
موسیقی لطیفی ست که جهانم را می نوازد..
1)حداقل 5 نفردر این دنیا تورا دوست دارند،آنقدرکه حاضرند برای تو بمیرند.
2)حداقل 15نفر دراین دنیا ترا به دلایلی دوست دارند.
3)تنها دلیلی که ممکن است کسی از تو متنفر باشد این است که میخواهد مثل تو باشد.
4)یک لبخند تو میتواند برای هرکسی خوشبختی بیاورد حتی اگراوازتو خوشش نیاید.
5)هرشب کسی با فکرتو به خواب میرود.
6)توبرای یک نفر یک دنیایی.
7)بدون تو شاید کسی نتواند به زندگی ادامه دهد.
8)تو فردی بخصوص وبی همتایی اما به روش خودت.
9)کسی که توحتی از وجودش بی خبری ترا دوست دارد.
10)وقتی احساس میکنی دنیا به تو پشت کرده،نگاهی بینداز،بیشتربه مانند این است که
تو به دنیا پشت کرده ای.
11)وقتی فکر میکنی شانس نداری به آنچه که میخواهی برسی به آن نخواهی رسید اما وقتی به خود ایمان داری دیر یا زود به آن خواهی رسید.
12)همیشه شکایاتی را که به تو میشود را به یاد داشته باش وکلمات زشت آنرا فراموش کن.
13)همیشه احساست را بیان کن به این ترتیب دیگران از آن باخبر میشوند.
14)اگر دوست خیلی خوبی داری زمانی را برایش بگذار تا دریابد که چقدر برایت با ارزش است.
15)توباید دوست فوق العاده ای باشی چرا که این مطا لب را میخوانی.
گاهی باید احساس نکنی، تا احساست کنند!
گاهی باید کسی باشی که نیستی، تا کسی که بودی باشی...
گاهی باید چشمها را بست تا تو را نبینند!
گاهی باید خوابید، تا شاید بیدارت کنند!
گاهی باید رفت، تا بودنت احساس شود..
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت... او یقینا پی معشوق خودش می آید...
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود... مطمئنا پشیمان شده برمیگردد
«عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز... »
واژه های باران
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
یاد این شعر فروغ افتادم:
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه ی من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
♦ باورم نداری ؟ ♦
باورم نداری
شعر من به گوش تو نا آشناست
زبان دیگری باید بیابمت
حالا که موی سپید کرده سرم
حالا که تو زبان مرا نمیفهمی
میگویمت:
عو عو عو
واق واق واق
عر عر عر
قو قولی قو قو
ما ما ما
بع بع بع
قد قد قد
جیک جیک جیک
وز وز وز
و قار قار قار
• سلام پیامآور اندیشهی راستین من..
سلام دستان من، که موهای زنی را هیچگاه نخواهید بافت..
• سلام مهربانان بیدریغ، از مهرورزی..
• دوست دارم در شبی بارانی و سرد، دست گرمی را برای شادی اندیشهام، بالا بگیرم..
”سُهیل“
سلام اقا سهیل .. دنیاتون درچه حاله ؟؟؟؟
خسته نباشید ...بازم عالی بود شعرتون ...
این قسمتشو دوست داشتم :
همه در خود فرو رفتنــــــد...
وَ
تنهایی آزاد ْ
در پیلهی ِ تنهاییْ ،
و تنهایی خود ْ
در بند ِ رؤیای ِ آزادی ِ تنها ْ اسیـــرْ...
.........
این واژه درد را با خنده پرتاب کن
امیدوارم همیشه ذهنتون فعال باشه و اروم برا شعرهای زیباتون
براتوت ارزوی قهقهه و خنده های بلندو بی سرعت گیری دارم
بدرود
سلام و سپاس..
♦
♦
چقدر خوب
همه ی نیمکت های شهر را دزدیده اند
تا پیاده روی های من و تو
پایانی نداشته باشد...
مبادا گرفته باشی
که شهری را
به نماز آیات وا می دارم...
دور میشــــــــــــوی...
کوچک و کوچکـتر!
امــــــــا...
بزرگ و بزرگــــــــــــــــتر میشود
جای خالیت در ذهنم!
○ ممنونم از حضورتون..
و من
شرمسار از این کوتاهی ام.....
که از دست هایم سرزده است
تو اما هنوز .......
خرمای نخل های بلند همه ی تابستان های منی !
اصلا قرار نیست که سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخمهای تو مرهم بیاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم
امّا نشد که شعر مجسم بیاورم
دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل
می شد تو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تو مریم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانه ی نم نم بیاورم
کلّی قرار با تو ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم
باعث شود به زندگیت غم بیاورم
حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم
عمراً دوباره رو به جهنّم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیر سنگ هم شده٬ آدم بیاورم
بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت
یا باز هم بهانه ی محکم بیاورم
یادت برایم
همچون سیگار پیر مردیست......
که سالها میگوید این نخ آخرست.....
با سلام دوست عزیز وب قشنگی داری اگه دوس داشتی به وب منم ی سری بزن و از ترفندام استفاده کن ممنون میشم
سلام..
لحن نگاهت
چه استادانه
همهمهٔ سکوت را می شکند
و من چه ناشیانه
تو را با واژه های پر سروصدا
می سُرایم..
وقتی از تو می نویسم
کلمات در برابر چشمانم می رقصند
حضورت در شعر من
موسیقی لطیفی ست که جهانم را می نوازد..
• مهرتان را سپاس •
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
از ترکیب های اضافی خیلی خوشم اومد
از حسی ک هم حس من بود خوشم اومد
راستی از کی شعر مینویسی؟
چیشد ک شعر نوشتی؟
تو باید رسمی بشی اسمت بره تو کتابا
مگه تو چیت ازبقیه شاعرا کمتره؟
• ممنونم که خوشت اومد..![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/120.png)
و از اینکه "هم حس، احساس و طبع لطیف دخترانه ـت" بوده..
و... لطف داری بانو..
سلام آقا سهیل
شعرتون نیز بسیار با احساس و نابه
باز هم مثل همیشه کارهاتون زیبا و شیک و تر تمیر
دستمریزاد
سلام بانو..![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
تشکر از حُسن نظر شما ؛ پایدار و سلامت باشید الهی..
برخی آدم ها به یک دلیل
از مسیر زندگی ما می گذرند
تا به ما درس هایی را بیاموزند
که اگر می ماندند
هرگز یاد نمی گرفتیم .
( خسرو شکیبایی )
•![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
•
و این در تا ابد بسته به آرادی ست....
این تیکه ی شعرتو خیلی خیلی خیلی زیاد دوست داشتم چون خود حقیقت بود!
راستی سلام علیکم!
• علیک سلام آجی جونم..![](http://www.blogsky.com/images/smileys/122.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
ممنونم از حُسن نظرت خانومی..
• آبشار بلند روزی رود کوچکی بود، از چشمه های کوچکتر..
• ستاره های آسمان، روزی در دستان من و ما خواهند درخشید..
• من میدانـــم..
○ حقایق زندگی:
1)حداقل 5 نفردر این دنیا تورا دوست دارند،آنقدرکه حاضرند برای تو بمیرند.
2)حداقل 15نفر دراین دنیا ترا به دلایلی دوست دارند.
3)تنها دلیلی که ممکن است کسی از تو متنفر باشد این است که میخواهد مثل تو باشد.
4)یک لبخند تو میتواند برای هرکسی خوشبختی بیاورد حتی اگراوازتو خوشش نیاید.
5)هرشب کسی با فکرتو به خواب میرود.
6)توبرای یک نفر یک دنیایی.
7)بدون تو شاید کسی نتواند به زندگی ادامه دهد.
8)تو فردی بخصوص وبی همتایی اما به روش خودت.
9)کسی که توحتی از وجودش بی خبری ترا دوست دارد.
10)وقتی احساس میکنی دنیا به تو پشت کرده،نگاهی بینداز،بیشتربه مانند این است که
تو به دنیا پشت کرده ای.
11)وقتی فکر میکنی شانس نداری به آنچه که میخواهی برسی به آن نخواهی رسید اما وقتی به خود ایمان داری دیر یا زود به آن خواهی رسید.
12)همیشه شکایاتی را که به تو میشود را به یاد داشته باش وکلمات زشت آنرا فراموش کن.
13)همیشه احساست را بیان کن به این ترتیب دیگران از آن باخبر میشوند.
14)اگر دوست خیلی خوبی داری زمانی را برایش بگذار تا دریابد که چقدر برایت با ارزش است.
15)توباید دوست فوق العاده ای باشی چرا که این مطا لب را میخوانی.
• منبع: http://www.banooye-ordibehesht.blogsky.com
پابند کفشهای سیاه سفر نشو
یا دست کـم بخاطر من دیرتر برو
دارم نگاه مـی کنم و حرص مـی خــــورم
امشب قشنگ تر شده ای - بیشتر نشو
کاری نکن که بشکنی اما شکسته ای
حالا شکستنی ترم از شاخـه های مو
موضــــوع را عـوض بکنیم از خودت بگو -
به به مبارک است :دل خوش - لباس نو
دارند سور وسات عروسی می آورند
از کوچــه های سرد به آغوش گرم تو
...
هی پا به پا نکن که بگویم سفر به خیر
مجبــــور نیستـــی بمانی ... ولــی نرو!
• وقتی کشف ات کردند ،
کفش زیر پایشان میکنند ات ،
بی مهــابـا میزنند به دل سنگلاخ ها..
کم چیزی که نیست ، ناسلامتی کشف ات کرده اند آخر..
"سُهیل" -
نامه صد و شصتم
پنجره ها
کلافه اند از سنگینی نگاهم
○ رقعه ی آخر
بالأخره، آسمان بر سرم خراب شد
از صاعقه ی واژگانِ دردناک ـت..
"سُهیل" -
گاهی باید احساس نکنی، تا احساست کنند!
گاهی باید کسی باشی که نیستی، تا کسی که بودی باشی...
گاهی باید چشمها را بست تا تو را نبینند!
گاهی باید خوابید، تا شاید بیدارت کنند!
گاهی باید رفت، تا بودنت احساس شود..
آمین؟براکسانی که غرق غصه هاهستن
• ابن یمین فریومدی •
دو تاى گاو به دست آورى و مزرعه اى
یکى امیر و دگر را وزیر نام کنى
به نان خشک و حلالى کزو شود حاصل
قناعت از شکرین لقمه حرام کنى
هزار بار از آن به که بامداد پگاه
کمر ببندى و بر چون خودى سلام کنى
ﻣﻦ ﺻﺒﺢ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﺷﺐ ﻫﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﺨﻔﯽ_ﺍﺳﻢ _ ﺗﻮ
•
•
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت... او یقینا پی معشوق خودش می آید...
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود... مطمئنا پشیمان شده برمیگردد
«عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز... »
• آن خطا را به حقیقت، کم از این تاوان نیست..
ناامیدی اولین قدمی است که شخص به سوی گور برمیدارد . . .
○ سُهیل نا امید نیست ، به امید کم..
این روزهـــــــــــــــــــــــــــا
دنیـــــــــــــا انــــــگـــار یـــــک معنـــــا بیشــــــتر نــدارد.
« مکـــــانـــی پـــر از دلـــ ــهـــ ـــای شــــ کــــ ســـــ ته»!.!
کسی که ندای درونی خود را می شنود، نیازی نیست که به سخنان بیرون گوش فرا دهد. مولانا
تمام حرف مجنون یک کلام است
“نفس” بی یاد “لیلایم” حرام است....
سَـرَت گَـرم اسـت !!!
آنــجـا یـا هیـچ کُـجـا فَرقـی نِمـیکُـنَد!
مُـزاحِـمَـت نِـمیـشَـوَم! ، امّـــــا…
حَــرارَتِ سَـرگَـــــــــرمی هـایَــت مَـــرا ســـوزاند
واژه های باران
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
• بسیار زیبا..
چه دنیای یزرگیست......
تا چشم کار میکند جای تو خالیست
بر روی دوشم کوله پشتی است که چند شعر در ان ریخته ام در بالا رفتن از قله خیالم وقتی خسته میشوم کمی شعر به خورد روحم میدهم
همین.........
در عشق...
باید درد دوری کشید...
غم یار خورد ...
ترس رقیب داشت...
و زیر بار این همه له شد...
خوشهی دست نخوردهی انگور، زیباست
اما مست نمیکند
یاد این شعر فروغ افتادم:
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه ی من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...