
هر بار خواب دیدهام ، آمدهای مقابلام
تا چشم باز کردهام ... و نبودی مقابلام ...
دیشب به خواب خواستم ببینمات بـانــو
اینبــار در کنــار خودم ، نـَـه مقابلام !...
تا آمدی و نشستی ، ز ِ هوش میرفتــــم
با عطـر روسـریأت ... و گلستان مقابلام ...
بس آسمان چه بگویم ، سپید شد چون روز!
تصویر صورتأت عیان نبود در مقابلام ...
تا آمدم کـه ســایـه کنم دست خویش را
گــوئـی کــه هیـــچگـاه نبـــودی مقابلام ...
دستم به زیـر ِ چانـه زدم ؛ راه ِ چاره چیست؟...
دریافتـم کـه فـرشتـــهایست در مقابلام!...
امشب اگـر که بیـایـد ، چگـونــه بایــد دیــد
با چشمهـای ِ غرقــه به اشک، نـور را مقابلام ...
⊹ ⊹ ⊹
♪ شنیدن این غزلپاره، با صدای ِ سُهیلْ ♫


حجم فایل صوتی: 1MB
ʖ کلیککنید! ʕ
▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄ سُهیلْ ▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄
☆ ببین از تو چه میخواهم ؛ در این شبها؟...
☼ ببین از من نـَـمانده ؛ جـُـز دلی تنها !...

http://www.Titbit.BlogSky.Com►